مسموم کردن دختران دانشجو و دانش آموز، جنایت دولتی‌ست.

> مطالعه بیشتر...

کنفرانس مونیخ

از ۱۷ تا ۱۹ فوریه ۲۰۲۳ در شهر مونیخ آلمان کنفرانسی با شرکت ۹۰ وزیر و ۴۰ رئیس دولت کشورهای مختلف بدون حضور روسیه و ایران برگزار گردید. هدف ظاهری این کنفرانس متحد کردن کشورهای غربی علیه روسیه و

ارسال هرچه بیشتر تسلیحات سنگین به اوکراین، شکست روسیه و تأمین امنیت اروپا بود. هدف واقعی برگزاری این کنفرانس علاوه بر تسریع تضعیف روسیه، تجزیه آن و محاصره چین، چپاول هر چه سریع تر و همه جانبه‌تر ثروت نقد موجود در کشورهای اروپائی توسط آمریکا نیز بود. بیشترین نقدینه جهان در دپوهای کشورهای اروپائی مثل آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و... ذخیره گشته است. کنسرن های بین‌المللی آمریکائی و اروپائی از زمان جنگ یوگوسلاوی سیاست غارت این نقدینه‌ها را جلو برده و تا کنون نیز آنرا ادامه میدهند. برای مثال در ابتدای تهاجم روسیه به اوکراین، دولت آلمان مایل به ارسال اسلحه و نیروی نظامی نبود. در اثر فشار دولت آمریکا، دولت آلمان مجبور شد صد میلیارد یورو به تکامل تجهیزات خود اختصاص دهد. لذا مجبور گردید بیش از ۷۰ میلیارد آن را صرف خرید اسلحه از کنسرن های اسلحه سازی آمریکائی کند. روند خرید اسلحه توسط دولت‌های غربی از کنسرن‌های اسلحه‌ساز بین‌المللی آمریکائی و اروپائی در حال گسترش است.

کنفرانس مونیخ در خدمت اهداف فوق برگزار گردید. اولین سخنران این کنفرانس زلنسکی رئیس جمهور فاشیست اوکراین بود که سخنرانی خود را از طریق تماس ویدئوئی انجام داد.

زلنسکی کیست؟

زلسنکی یک هنر پیشه کمیک درجه سه مدیای اوکراینک بود که بعد از بحران اوکراین در ۲۰۱۴-۲۰۱۵ که رئیس جمهور این کشور در اثر توطئه نیروهای فاشیستی اوکراین سرنگون شد، به عنوان عروسک خیمه شب بازی آمریکا و نماینده بورژوازی فاشیستی اوکرائینی به ریاست جمهوری رسید.

در اوکراین یک نیروی قدرتمند فاشیستی در بدنه جامعه و در قدرت سیاسی حضور دارد. زحمتکشان اوکراین از پیش از جنگ جهان دوم و در خلال آن در مرحله‌ اول توسط فاشیست‌های باندرائی (باندرا: رهبر فاشیست‌های اوکراین در جنگ جهانی دوم) قتل عام شدند و در مرحله بعدی پوزه فاشیست‌ها را به خاک مالیدند و آن‌ها را از کشور فراری دادند. بیشتر این فاشیست‌ها همراه فاشیست‌های شکست خورده هیتلری به آمریکا گریختند. با فرو ریزی سوسیالیسم و برآمدن رویزیونیسم و سرمایه‌داری در روسیه، دوباره فاشیست‌های اوکرائینی به کشور خود باز گشتند و با ناسیونالیسم افراطی و فاشیستی خود توانستند عده‌ای را گرد خود جمع آورند و تبدیل به نیری قدرتمندی گردند. زلنسکی نماینده این فاشیست‌های خونخوار است که با پشتیبانی ناتو روی کار آمده‌ است، همان طور که پدران سیاسیش با پشتیبانی هیتلر روی کار آمدند و زحمتکشان کشور خود را قتل عام کردند.

در کنفرانس مونیخ زلنسکی می‌گوید: «ما باید عجله کنیم. ما به افزایش سرعت در توافق‌ها و تحویل تجهیزات نیاز داریم تا جلوی روسیه را بگیریم... مسئله فقط این نیست که اوکراین باید ببرد. مسئله این است که جالوت باید ببازد و هیچ جایگزینی به جز پیروزی اوکراین در این جنگ وجود ندارد.» البته او فراموش کرده بود که جایگزینی پیروزی روسیه امپریالیستی نیز وجود دارد. او برای تهیج و بسیج کشورهای امپریالیستی غرب می‌گوید: «در حالی که ما در حال مذاکره برای جت‌های جنگنده هستیم، کرملین ایران را متقاعد کرده است که پهپادهای مرگبار به روسیه بفرستد. کرملین آماده است بهای آن را بپردازد، نه فقط با پول، بلکه با اورانیوم ۹۲ درصد غنی‌شده. من مطمئن هستم که هیچ‌کسی در اینجا حاضر نیست این ریسک را بپذیرد.» به زبان بشری و نه فاشیستی کفتار فوق چنین معنی میدهد:غربی‌ها ببینید که پشتیبانان روسیه چه کمک‌هائی به او می‌کنند، یاد بگیرید و تجیزات جنگی خود را زودتر به سوی ما روانه کنید.

رئیس جمهور آلمان که تا چندی پیش مخالفت فرستادن تانک‌های لئوپارد ۲ به اوکراین بود و مورد انتقاد زلسکی قرار داشت، تحت فشار ناتو با ارسال این تانک‌ها و تعلیمات خدمه‌ آن‌ها در آلمان روی خوش نشان داد و در این کنفرانس به کشورهائی نیز که دارای تانک‌های مشابه بودند توصیح کرد که «آن‌ها نیز این کار را بکنند.» در عین حال به طولانی بودن این جنگ نیز ازعان کرد که این جنگ «می‌تواند برای مدت طولانی ادامه یابد.» او بر چهره کریه امپریالیستی‌اش ماسک بشر دوستانه زد و گفت: «ما باید حمایت و تلاش خود را برای کمک به مقاومت مردم و ارتش اوکراین به طور کامل تشدید کنیم.»

نخست وزیر بریتانیا، ریشی سوناک، سنگ تمام گذاشت و از همه کشورهای جهان درخواست کرد که کمک‌هایشان به اوکراین را دو برابر کنند.

اورزولا فن‌در‌لاین که به طور ژنتیک خواستار یک روسیه سوخته است علیه تهاجم روسیه خواهان کمک‌های مضاعف به اوکراین شد و گفت: «ما باید به حمایت گسترده مورد نیاز برای شکست برنامه‌های امپریالیستی پوتین ادامه دهیم.»

پروین اعتصامی در جوابش گفت: «خویشتن بی‌سبب بزرگ مکن       تو هم از ساکنان این کویی» تو هم از راست‌ترین جناح‌های امپریالیستی آلمان هستی. مثلی است معروف که دیگ به دیگ میگه روت سیاه. این خانم رئیس کمیسیون اروپا در ادامه می‌گوید: «زمان سرعت گرفتن فرا رسیده است چراکه اوکراین برای زنده ماندن به تجهیزات نیاز دارد.» در واقع ایشان اقرار می‌کند که اوکراین از حالا مرده است. زیرا کشوری که برای زنده ماندن به کمک امپریالیسم محتاج باشد همانند ماهی‌ای است که برای نفس کشیدن به گازوئیل احتیاج داشته باشد. امپریالیستها با “کمک“ به اوکراین در واقع هم آن را ویران می‌کنند و هم از این طریق رقیب شان یعنی روسیه امپریالیستی را در صورت امکان تضعیف مینمایند و یا تجریه می‌کنند. پس از آن چپاول منابع طبیعی اوکراین و استثمار بی حد و حسر زحمتکشان این کشور توسط آمریکا و کشورهای مقتدر اروپائی آغاز می‌گردد.

البته خانم کامالا هرس، معاون رئیس جمهور آمریکا، نیز بزرگوارانه فرموده‌اند که روسیه در جنگ با اوکراین «مرتکب جنایت علیه بشریت شده است.» اگر این گفته را به زبان بشری و نه به زبان امپریالیستی ترجمه کنیم می‌شود که امپریالیسم روسی در جنگ با اوکراین مرتکب جنایت علیه امپریالیسم آمریکا شده است. البته امپریالیستها همیشه نسبت به هم مرتکب جنایت می‌شوند. این که تازگی ندارد. ولی امپریالیست‌ها جنایت‌های همدیگر علیه توده‌های کار و زحمت را افشا نمی‌کنند.

نخست وزیر استونی در کنفرانس مونیخ گفت: «اعضای اتحادیه اروپا باید تسلیحات بیشتری بخرند.» این موضع به دل امپریالیسم آمریکا و طرفداران واقعی‌اش چسبید.

جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پشتیبانی از پیشنهاد نخست وزیر استونی گفت: «من کاملا از پیشنهاد نخست‌ وزیر استونی حمایت می‌کنم و ما روی آن کار می‌کنیم و حتما اثربخش خواهد بود.» اثر بخشی آن همانند اثر بخشی خرید ۷۰ میلیارد دلاری اسلحه از آمریکا توسط دولت آلمان خواهد بود.

دبیر کل ناتو هم موضع آمریکا را چنین فرموله کرد: «هیچ نشانی در تغییر جاه طلبی‌های ولادیمیر پوتین وجود ندارد... ضروری است به اوکراین آنچه برای پیروزی و بقا به‌عنوان یک کشور مستقل در اروپا نیاز دارد داده شود.»

رئیس جمهور فرانسه موضع دیگری دارد. او خواهان مبارزه علیه روسیه و وادار کردن این کشور به مذاکره است. یعنی وادار کردن روسیه به تمکین به غرب. این موضع قدری نرمش پذیرتر از موضع آلمان است و تضادیست هر چند اندک ولی موجود در کشورهای ناتو

در این کنفرانس نماینده چین نیز حضور داشت که خیلی مؤدبانه از آمریکا به علت سرنگون کردن بالن سفید چین در مرزهای خودش، انتقاد نمود. همین و بس.

کنفرانس مونیخ، رو نمای بزک کرده‌ی توطئه خطرناک نیروهای امپرایالیستی علیه یکدیگر و علیه مردم جهان می‌باشد.

واقعیت چیست؟

واقعیت این است که چین و آمریکا بر سر هژمونی جهانی به لحاظ اقتصادی و سیاسی در جدال هستند.

سیاست اقتصادی چین در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا عبارت است از وابسته کردن اقتصادی کشورهای این قاره‌ها و مطیع نمودن آن‌ها. ما در کمون شماره بیست در مقاله‌ای مربوط به چین، چنین نوشتیم: «سیاست چین در مورد پرداخت وام به کشورهای محتاج چنین است: آنقدر به توالی وام پرداخت می‌کند تا کشور مزبور دیگر توانائی باز پرداخت وام‌ها را نداشته باشد. در چنین مواقعی دولت چین ارباب بلامنازع چنین کشوری است. این سیاست خوفناک استثماری با کشورهای دیگر، احتیاجی نمی‌بیند که در آفریقا با توپ و تفنگ در مقابل سرمایه آمریکائی بایستد. کشورهای آفریقائی قدرت بیرون آمدن از حیطه قدرت اقتصادی چین را ندارند.» لذا چین هنوز ضرورتی در تهاجم نظامی برای کسب بازارهای اقتصادی نمی‌بیند. اقتصاد چین شکوفا و مردم تحت استثمار سرمایه‌داری امپریالیستی در این کشور نزدیک به یک میلیارد است. با این وجود چین دومین کشور مجهز به خطرناکترین سلاح‌های کشتار جمعی‌ست. در هر لحظه‌ای که سردمداران چین اراده کنند این سیتم می‌تواند فعال شود.

آمریکا کشور امپریالیستی کهنی‌ست. اقتصادش ورشکسته و بودجه سالانه‌اش با کسری بالا رو به روست. «تنها بودجه ۶۰۰۰ میلیارد دلاری آمریکا در سال ۲۰۲۲ با ۱۸۰۰ میلیارد دلار کسری مواجه بود.» (کمون شماره ۲۰ – مقاله اوکراین) لذا آمریکا برای ترمیم اقتصادیش می‌بایست اولاً جهان را در تنش نظامی غرق کند و تا می‌تواند اسلحه بفروشد. دوماً منابع انرژی را انحصارا تحت کنترل و چپاول داشته باشد. ایجاد جنگ و نا آرامی در یمن و عراق دقیقاً در خدمت این سیاست اقتصادی صورت گرفت. سوماً بازارهای تهیه مواد خام وفروش  محصولات خود را حفظ نماید.

برای تحقق این زمینه‌ها، محاصره چین و در تنگنا قرار دادن اقتصاد این کشور برای آمریکا به بزرگترین استراتژی تبدیل شده است. “محاصره“ چین از طریق دریای جنوب چین، ناکافی و ناکامل است. این محاصره باید با تجزیه روسیه و از طریق روسیه کامل شود. در خدمت این استراتژی ناتو در طول سه دهه، خود را تا مرز‌های روسیه گسترش داده و تمام قراردادها و توافقنامه‌های بین ناتو و روسیه را زیر پا انداخته است. لذا اوکراین و کشورهای همجوار روسیه، کشورهای جلوی جبهه برای استراتژی آمریکا به حساب میآیند. آمریکا باید کشورهای جلوی جبهه را به لحاظ مالی و اسلحه تقویت کند. برای این منظور او باید جیب متحدین غربی خود را خالی کند. از این رو غارت مالی کشورهای اروپائی بخشی از استراتژی امپریالیسم آمریکا گشته است.

برای روسیه نیز کسب بازارهای نوین و گسترش مناطق نفوذ سیاسی اهمیت بسیار بالائی دارد. اولین گام استراتژیک روسیه برقراری هژمونی خود بر کشورهای اروپای شرقی است. لذا ادعای پوتین که تهاجم به اوکراین جهت دفاع کشورش در مقابل ناتو بوده و هدفش در اوکراین فاشیسم زدائی است، کاذب و برای پوشاندن اهداف امپریالیستی‌اش جار زده می‌شود.

به هر جهت، جنگ اوکراین تدارک دیده انجام شد. تهاجم ناتو به سوی روسیه و برخورد روسیه با این تهاجم و تلاش جهت گسترش نفوذش شدت گرفت. بایدن با شادمانی این جنگ را استقبال کرد زیرا طبق محاسبات امپریالیسم آمریکا، هم روسیه تضعیف و احتمالاً تجزیه می‌شد، و هم امکان محاصره چین از بالا فراهم می‌گردید. در عین حال اروپا در ناتو منسجم‌تر در خدمت استراتژی آمریکا قرار میگرفت و ضرورتا درهای مخازن مالی کشورهای اروپائی به روی آمریکا باز می‌گردید.

ولی جوانبی از محاسبه امپریالیسم آمریکا و اعضای ناتو غلط از آب درآمد.

جنگ در اوکراین درگرفت، ده‌ها هزار از مردم این کشور کشته و آواره و بی پناه شدند. باران موشک‌های روسی بروی شهرها و مناطق استراتژیک این کشور و سیل سلاح‌های از رده خارج شده و سلاح‌های با تکنولوژی بالا برای آزمایش از طرف غرب به اوکراین، این کشور زیبا را به مخروبه‌ای که باز سازی آن نیز هزاران قربانی و میلیون‌ها نیروی کار در زمان طولانی میطلبد، تبدیل کرده است.

در این روند، در خزانه‌های اروپائی به روی کنسرن‌های اسلحه سازی بین‌المللی آمریکائی و اروپائی باز گردید. ولی روسیه نه تنها تجزیه نشد، نه تنها اقتصادش منهدم نگردید بلکه درصدی هم شکوفائی اقتصادی در آن مشاهده می‌شود. محبوبیت پوتین افزون گشته است. صادرات این کشور به چین و ایران و هند و بسیاری از کشورهائی که محتاج محصولات روسیه هستند، افزایش یافته است.

در این روند روسیه مجبور می‌گردد محصولات خود از قبیل نفت، گاز، مواد معدنی و... را به چین ارزان بفروشد. لذا چین از استراتژی آمریکا سودهای بسیار برده است. برای چین برنده شدن روسیه اهمیت چندانی ندارد، بلکه تضعیف آمریکا و روسیه هر دو مطرح است. چین می‌خواهد در جهان امپریالیسم بی رقیب باشد.

کنفرانس مونیخ بدون حمله مستقیم به چین، در خدمت کامل رقابت امپریالیسم آمریکا علیه امپریالیسم چین برگزار شد. به بیان دیگر کنفرانس مونیخ تجمع جنایت کاران جنگی غرب به رهبری آمریکا که دستانش تا مفرغ به خون مردم زحمتکش اوکراین آغشته است، علیه جنایت کاران جنگی شرق به ویژه امپریالیسم روسیه که سر تا پایش به خون مردم اوکراین آغشته است، برگزار شد.

در آغوش این جنایت کاران بین‌المللی عده‌ای خود فروخته ایرانی که بوی قدرت سیاسی به مشامشان خورده، جلسه‌ای جانبی تشکیل داده بودند. از جمله این افراد می‌توان رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد و نازنین بنیادی و کریم سجادپور را بر شمرد. بی پرنسیپی، رذالت و خود فروشی از هر کلام این انسان‌های نوکر صفت نمایان است.

رضا پهلوی “فروتنانه“ می‌گوید: مردم ایران «انتظار حمایت بین‌المللی فراجناحی دارند.» و با وجود اطلاع از این امر که تا کنون فشار اقتصادی بر ایران به کشتار وسیع مردم این کشور انجامیده است، فشار حداکثری بر ایران و حمایت حداکثری از اپوزیسیون (لیست تهیه شده توسط غرب) را تمنا می‌کند. البته خواننده این سطور می‌تواند تصور کند که آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس چقدر فرا جناحی هستند و فشارهای اقتصادی حداکثری همین جنایت کاران چه بلائی به سر مردم زحمتکش ایران وارد آورده است.

ولی گردانندگان کنفرانس مونیخ به این گروه خود فروخته فهماندند که آن‌ها هنوز آلترناتیو مورد پشتیبان کنفرانسچیان نیستند. بلکه با دنبال کردن تغییرات اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران، اگر لازم باشد آلترناتیو خود را تنظیم خواهند کرد. صحبت‌های خانم هانا نویمن (عضو حزب سبز آلمان و عضو پارلمان اروپا) که با جملات دیگری مفاهم فوق را به گوش آن‌ها فرو می‌کرد، قابل تأمل است. ایشان در نشستی که از جمله رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد، خانم بنیادی و سجادپور حضور داشتند و از سران امپریالیست کشورهای غربی میخواستند تا برنامه گذار را برایشان دیکته کنند، چنین گفت: «این که میگوئید برنامه گذار چیست؟ دیگر به ما مربوط نیست.» در ادامه این خانم نمیگوید که به شما مربوط است، بلکه می‌گوید: «این دستور مردم ایران است، مردم داخل و ایرانیان خارج از کشور.» و به این گروه حلقه به گوش میفهماند که ما دنبال آلترناتیو دیگری هستیم. «شاید ما بتوانیم فضاهای امنی را ایجاد کنیم برای این که گفتگو درش انجام بشود به نحو معنی دار تا افرادی که اندیشه‌های مختلفی دارند گرایشات مختلفی دارند دور هم جمع بشوند و بدون اینکه متهم شوند به اینکه تو ضد رژیمی، تو طرفدار رژیمی با یکدیگر بتونند صحبت کنند... هر کسی باید وظیفه خودش را ایفا کند. شاید سال بعد، ایران بتواند اینجا نمایندگی‌اش را آن کسانی که الان در زندان هستند بر عهده داشته باشند.»

به بیان دیگر: شما نماینده ما نیستید، ما در جریان تحقیق و بررسی در مورد ایران هستیم تا اگر لازم شد آلترناتیو خود را از بین “مردم“ و احتمالاً زنانیان سیاسی انتخاب کنیم.

این است ماهیت حقیر و فرومایه این گروه و درجه اهمیتی که برای امپریالیست‌های غربی دارند.

کنفرانس مونیخ نه تنها دستان به خون آلوده کلیه امپریالیستهای غربی را بر ملا ساخت و عطش آن‌ها را برای برپائی یک جنگ جهانی به مردم جهان نشان داد، بلکه ماهیت فاسد، وابسته و خود فروخته‌ی افرادی مثل رضا پهلوی و نوچه‌هایش (مسیح علی‌نژاد و ...) را نیز با شفافیت در مدیای جهانی برای مردم آشکار ساخت.

 

 

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا برای هر اقدامی منافع خود را محور قرار میدهد. اگر در جنبش انقلابی شرکت می‌کند، برای این است که از جنبش به صورت ابزاری برای رسیدن به مقام و پول استفاده کند. خرده بورژوا برای رسیدن به پول و مقام روی نعش مادرش هم پا می‌گذارد و از روی آن رد می‌شود.