مسموم کردن دختران دانشجو و دانش آموز، جنایت دولتی‌ست.

> مطالعه بیشتر...

مناسبات اعتصاب کارگری و انقلاب

اگر با کمی دقت به جنبش کارگری ایران در ۴۴ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بنگریم، تکامل گام به گام آگاهی طبقاتی و ناشی از آن تکامل سازمانی را می‌توانیم به خوبی دریابیم.

این پروسه تکاملی:

۱- به لحاظ آگاهی طبقاتی از مبارزه جهت برآورده شدن خواست‌های معیشتی شروع و به مبارزه آگاهانه جهت فشار سیاسی بر رژیم جمهوری اسلام جهت تحقق خواست‌های دمکراتیک رسیده است.

۲- به لحاظ سازمانی: کارگران ایران بعد از سرکوب‌های خونین و پراکنده شدن شوراهایشان توسط نیروهای مسلح رژيم در جریان جنگ ایران و عراق، مجددا مبارزه را برای ایجاد سندکاهای مستقل شروع کردند و امروزه برخی از این کارگران توانسته‌اند در اثر مبارزه و پراخت هزینه‌های سنگین، شوراهای خود را که عالیترین تشکل صنفی - سیاسی کارگران است، ایجاد نمایند.

در شرایط کنونی پیشروترین و فعال‌ترین کارگران ایران، کارگران صنعت نفت، به ویژه کارگران پیمانی نفت هستند. شورای سازماندهی اعتصاب این کارگران در آخرین بیانیه خود شش خواست اساسی جامعه را طرح کرده و از موضع قدرت به رژیم می‌گوید در صورت عدم برآورده شدن این خواست‌ها اعتصاب خواهد کرد. کارگران رسمی نفت نیز به این اعتصاب پیوستند و کلیه کارگران ایران و نیروهای مترقی از آن پشتیبانی کردند.

کارگران و بخشی از کارکنان نفت در ۲۷ دی ۱۴۰۱ گسترده‌ترین اعتصابات کارگری را در ایران جمهوری اسلامی سازمان دادند و برگزار کردند.

این اعتصاب نه تنها گوشه‌ای از قدرت عظیم و بیکران طبقه کارگر را به رژیم فاشیستی ایران نشان داد، بلکه نشانی از درجه بالای سازمان یافتگی، همبستگی و پشتیبانی کارگران و مردم انقلابی نیز بود. لذا اعتصابات کارگری به ویژه اعتصابات کارگران نفت نقش اساسی در تکامل شرایط انقلابی در کشور دارد. ادامه این اعتصابات کمر اقتصاد رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی را می‌شکند، بحران را در درون حاکمیت تشدید می‌کند و تضادهای آنها را شعله‌ور می‌سازد.

به بیان دیگر تداوم اعتصابات کارگری و به ویژه اعتصابات کارگران نفت رژیم را روز افزون تضعیف، پراکنده و ضربه پذیرتر می‌نماید و جامعه را به آغاز انقلاب یعنی آغاز سرنگونی حاکمیت سرمایه و دولت فاشیستی آن نزدیک می‌سازد.

تعداد کارگران شرکت نفت ۱۰۲۳۱۱ نفر است. تعداد کارگران شرکت های خدماتی (شرکت‌های تولید قطعات و مواد مورد نیاز و یا توزیعی) ده‌ها هزار نفرند. این کارگران که در پروسه تولید بسیار منسجم و سازمانداده شده ‌هستند و با ابزار تولید مدرن کار می‌کنند، در صورت مسلح شدن به کمونیسم و سازمانیابی در شوراهای خاص زمینه‌های کاری خود، به قدرت شکست ناپذیری تبدیل می‌گردند.

در این مورد شاهرخ زمانی موضع دقیقی دارد: «از این جهت است که بدلیل نبود تشکل سیاسی کارگری (حزب طبقه کارگر) و تشکل‌های سراسری اقتصادی – صنفی کارگری مانند (اتحادیه‌ها و فدارسیون‌ها) کارگران به مطالبات خود نمی‌رسند یا اگر مطالبه‌ای را کسب کرده باشند پس از مدت کوتاهی دوبار از دست می‌دهند.» (پیام شاهرخ زمانی از زندان گوهر دشت: “زنده باد کارگران پیروز بافق“)

اعتصابات کارگری باعث نزدیک شدن انقلاب می‌گردد ولی خود اعتصاب، انقلاب نیست. اعتصابات کارگری حتی قادر به فلج کردن و از کار انداختن کامل نیرویهای سرکوبگر رژیم نیستند. حتی اگر با اعتراضات توده‌ای همراه گردد. اعتصابات می‌تواند مقطعی نیروهای سرکوبگر را عقب براند، از تهاجم بازدارد، درون آن‌ها تضاد ایجاد کند ولی نمی‌تواند آن‌ها را کاملاً فلج سازد. فقط انقلاب است که نیروهای سرکوبگر را از کار می‌اندازد. تا وقتی سرمایه‌داری حاکم است نیروهای سرکوبگر نیز حاکم هستند. حال ببینیم حزب کمونیست ایران چه می‌گوید: «گسترش اعتصابات کارگران در مقیاس سراسری همزمان با گسترش اعتراضات توده‌ای تنها راه فلج کردن و از کار انداختن ماشین سرکوب رژیم اسلامی سرمایه و سرنگونی آن در این نبرد سرنوشت ساز است.» این از یک دیدگاه اکونومیستی نشأت می‌گیرد.

آیا می‌توان لحظه‌ای را تصور کرد که در نظام سرمایه‌داری نیروهای سرکوب از کار انداخته شده باشند. نیروهای سرکوب به عنوان پدیده‌های زنده تا وقتی زندگی می‌کنند فعالیت دارند و از کار انداخته نمی‌شوند. ضعیف می‌گردند، پراکنده می‌شوند ولی این فقط مقطعی است و نه طولانی مدت. فقط انقلاب آن‌ها را از کار می‌اندازد و می‌روباند.

اشکال اساسی‌تر این موضع این است که اعتصاب را به جای انقلاب قهر‌آمیز توده‌ای نشانده است و می‌گوید: گسترش اعتصابات و اعتراضات توده‌ای تنها راه سرنگونی رژیم سرمایه است. به این ترتیب برای سرنگونی بورژوازی نه حزب کمونیست احتیاج است و نه سازماندهی طبقه کارگر و توده‌های به جان آمده برای مبارزه قهر آمیز توده‌ای.

انقلاب چیست؟

انقلاب یعنی سرنگونی قهرآمیز یک طبقه ارتجاعی توسط یک طبقه انقلابی.

در ایران، انقلاب یعنی، سرنگونی سرمایه‌داری و دولت فاشیستی آن توسط طبقه کارگر و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا.

هر تعریف دیگری از انقلاب غیر مارکسیستی و سازشکارانه است. در عین حال انقلاب تجمع بطئی عوامل انقلاب نیست (Evolution). بلکه دگرگونی طوفانی کوتاه مدت است (Revolution).

هیچ اعتصابی به خودی خود باعث انقلاب نمی‌شود. بلکه شرایط را برای تکامل اندیشه و سازمانی طبقه کارگر و مردمان انقلابی به بهترین وجهی فراهم می‌سازد.

انقلاب عملی است قهر آمیز. در نتیجه اعمال قهر انقلابی پرولتاریا و توده‌های زحمتکش یکی از شاخص‌های انقلاب است. این قهر انقلابی، اعمال قهر این و یا آن گروه کوچک و یا بزرگ از جوانان و نیروهای انقلابی نیست بلکه عبارت است از قهر انقلابی طبقه پرولتاریا و دیگر زحمتکشان و نیروهای مترقی علیه سرمایه‌داری.

لذا پرولتاریا با سازماندهی خود و توده‌های انقلابی برای اعمال قهر، قهر نیروهای جدا از مردم را نفی می‌کند و با نفی آن خود را پالایش می‌دهد.

برای اعمال قهر توده‌ای علیه سرمایه‌داری سازمان لازم است. اعمال قهر طبقاتی و توده‌ای را فقط حزب رهبری کننده طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست می‌تواند سازماندهی کند ولاغیر.

پرولتاریا برای سرنگونی سرمایه‌داری و برپايی سوسیالیسم باید هدف خود را خوب بشناسد. باید بداند که چه چیزی را با چه مشخصاتی باید جانشین ساختار سرمایه‌داری کند. باید مردم را با این اندیشه مسلح سازد. مردمی را که شور انقلابی دارند ولی هدف روشنی ندارند، نمی‌شود برای انقلاب سوسیالیستی بسیج کرد.

در نتیجه انقلاب زمانی است که پرولتاریا تحت رهبری حزبش توانسته باشد خود و بخش عظیمی از مردم را در سازمان‌های صنفی و سیاسی متشکل کرده، سرنگونی رژیم سرمایه‌داری اراده مردم شده باشد و خود را برای اعمال قهر توده‌ای سازمان داده باشند. و این پروسه که سریع و کوتاه مدت است آغاز شده باشد. این لحظه، لحظه انقلاب است. تا پیش از آن پروسه تدارک انقلاب است.

داخل کردن این دو پروسه باعث می‌شود که مفهوم انقلاب در سایه قرار گیرد و تدارک انقلاب به طور کامل به سرانجام نرسد.

امروزه دوستان و یا رفقائی هستند که هر جنبش عمومی و هر خیزش گسترده‌ای را با شور و شوق، انقلاب می‌خوانند و چون در این “انقلاب“ چیزی سرنگون نمی‌شود، پروسه انقلاب را کش می‌دهند، ده روز، یک ماه، یک سال. این درک از انقلاب می‌تواند تا آن جا نقصان یابد که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی توسط نیروهای مرتجع داخلی و بین‌المللی را هم انقلاب تلقی کنند.

ما می‌بایست روی تئوری‌های کمونیستی که در اختیار داریم و واقعیت مادی جامعه استور بایستیم و روی آن‌‌ها لم ندهیم.

 

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا برای هر اقدامی منافع خود را محور قرار میدهد. اگر در جنبش انقلابی شرکت می‌کند، برای این است که از جنبش به صورت ابزاری برای رسیدن به مقام و پول استفاده کند. خرده بورژوا برای رسیدن به پول و مقام روی نعش مادرش هم پا می‌گذارد و از روی آن رد می‌شود.