نکاتی درباره منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
در ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ منشوری با امضای ۲۰ سازمان مستقل کارگری، فرهنگی، مدنی انتشار یافت که با سرعت مورد پشتیبانی بسیاری از زحمتکشان و آزادیخواهان مترقی قرار گرفت.
این منشور حاوری نکات مهم و ارزندهایست که نشان دهنده سطح بالای آگاهی مجموعه جامعه و به ویژه جامعه کارگری و زحمتکشان ایران است.
در این منشور به معضلات مهم جامعه اشاره شده و درخواست های حداقل مردم در ۱۲ بند به طور فشرده تنظیم گردیده است. مسائل مطروجه از جانب بیست تشکل هر اندازه کامل و یا ناقص باشد، هر اندازه روشن و یا نا روشن باشد، بحث همه جانبهای را در جامعه دامن میزند که باعث تکامل آگاهی طبقاتی، سازمانی و تعمیق درخواستهای طبقات گوناگون در اپوزیسیون مترقی جامعه میگردد.
ما در عین پشتیبانی از این منشور و در عین تأیید بر صحت اکثر درخواستهای طرح شده در آن، نقدهائی را بر آن روا میداریم که امیدواریم بتواند به تعمیق کل منشور یاری رساند.
۱- ما نقد اولیه “سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه“ را از منشور حداقلی، کاملاً درست و بجا میدانیم و معتقدیم این نقد، یک نقد محوری برای ارزیابی کل منشور مطالباتی است. در این نقد چنین آمده است: «بخصوص میتوان به عدم اشاره مشخص به نقش کلیدی طبقه کارگر و خانوادههای کارگری و زحمتکش، بعنوان اکثریت مطلق جامعه (ضمن تکثر و تنوعات منطقهای، ملیتی، جنسی و جنسیتی، زبانی، فرهنگی، مذهبی، سنی، صنفی و بخشی و شغلی (صنعتی، کشاورزی، خدماتی، آموزشی، بهداشتی و غیره)، در مبارزه با نظام سرمایهداری و حکومت آن، و همچنین سرنوشت ساز بودن مبارزه همه جانبه طبقاتی در هرگونه تحول اساسی و رهایی بخش در ایران اشاره کرد.»
ما نیز معتقدیم که در منشور مطالباتی، به مبارزه طبقات، اقشار، گروههای اجتماعی در ۵ ماه اخیر علیه نابرابریها، ستمگریها و نارسائیها، یک سطح برخورد شده است. مبارزه طبقه کارگر در همان سطح و با همان تأثیری در کل جامعه ارزیابی شده است که فعالیتهای طرفداران محیط زیست و یا گروههائی از هنرمندان که برای آزادی تهیه فیلم و یا نوشتجاتشان مبارزه میکنند. در منشور چنین آمده است: «پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.»
در موضعگیریهای فوق مبارزه کارگران علیه استثمار و سرمایهداری که به ویژه در ۲۰ سال اخیر هر روز گستردهتر و عمیقتر جامعه طبقه کارگر راعلیه سرمایهداری بسیج و متحد میکند، از قلم افتاده است. در عین حال مرکزیت طبقه کارگر در کل مبارزات ضد سرمایهداری، دمکراتیک و آزادی طلبانه مردم نیز نادیده گرفته شده است.
۲- درخواست جامعه “مدرن و مرفه و آزاد“، که در منشور مطالبات آمده است کاملاً تجریدی و مافوق طبقاتی است. جامعه “مدرن و مرفه و آزاد“، به همان اندازه غیر طبقاتی و مجرد است که واژه “آزادی“ و “عدالت“. وقتی سؤال شود: آزادی و عدالت برای چه طبقهای؟ آنوقت این واژهها خصلت طبقاتی به خود میگیرند. مثلاً عدالت و آزادی برای سرمایهداری. یا عدالت و آزادی برای طبقه کارگر و غیره....
۳- اصلاً روشن نیست که مطالبات ۱۲ وجهی این منشور از چه نیروئی و در چه ساختاری درخواست میشود. از سرمایهداری حاکم یا از سرمایهداری بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و یا از جامعه سوسیالیستی؟
اگر این درخواست های دوازده گانه از سرمایهداری کنونی باشد، باید بگوئیم که ببخشید، راه را گم کردهاید. در یک رژیم سرمایهداری فاشیستی هیچ درخواست مترقی، دمکراتیک و پیشروندهای اساسا قابل تحقق نیست.
اگر این درخواستها از ساختار سرمایه داری بعد از جمهوری اسلامی است، باید عرض کنیم که امکان ایجاد یک جامعه و نتیجتا دولت دمکراتیک از ۷۰ سال پیش تا کنون منتفی گشته است. علت آن هم تغییرات ژرفیست که در سازمان تولید بینالمللی سرمایهداری به وجود آمده است.
اگر این درخواستها برای جامعه سوسیالیستی تنظیم گشته است، اولا ناکافی هستند (نویسندگان منشور نیز این سند را یک منشور حداقلی نام نهادهاند) دوما هیچ اشارهای به سمتگیری سوسیالیستی در سند مشاهده نمیشود.
۴- در منشور چنین آمده است: «از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.»
موضعگیری اول این نقل قول یعنی مبارزه برای پایان دادن هر گونه قدرت از بالا، کاملاً درست و انقلابیست و به نظر ما میبایست مورد پشتیبانی کلیه نیروهای مترقی قرار گیرد. به ویژه از مبارزه ضد استثماری هم در آن قید شده است. ولی پایان دادن به هرگونه دیکتاتوری، به لحاظ تاریخی و موضع سیاسی نادرست، عقب مانده و ترمز کننده است.
سمت و سوی استراتژیک مردم مترقی به مرکزیت طبقه کارگر، مبارزه علیه دیکتاتوری فاشیستی رژیم جمهوری اسلامی ایران و هر رژیم سرمایهداری دیگریست. طبقه کارگر بعد از سرنگون کردن دیکتاتوری بورژوازی در ایران، دیکتاتوری خود را اعمال میکند. این طبقه فقط در صورت برپائی دولت خود یعنی دیکتاتوری پرولتاریا میتواند سرمایهداری را سرکوب کند و گام به گام آن را از صحنه زندگی بروباند.
لذا موضع گیری اخیر منشور، به لحاظ تاریخی نادرست و به لحاظ سیاسی یک موضع آنارشیستی است.
ما با ایستادگی بر نقد خود از منشور، آن را مثبت، پیشرونده و متحد کننده میدانیم و پشتیبانی بی دریغ خود را از نکات مثبت و ارزنده آن اعلام میداریم.