چه تشکلات و گروههائی در شوروی وجود داشتند که در براندازی سیستم سوسیالیستی و یا حداقل کمیته مرکزی حزب و بلشویکهای راستین، دارای منافع بودند؟ دارودستههای گوناگون تزاریسم سرنگون شده، منشویکها، اس. ار. ها، کادتها، کولاکها و تروتسکیستها از آن جمله بودند. اضافه بر این نظامیان تزاری رسوخ کرده در ارتش سرخ، بوروکراتهای ماسک زده در ادارات و صنایع و کشاورزی، دارو دستههای
گوناگون ضد کمونیستی خزیده در حزب و برخی بلشویکهای پیشین که به علل متفاوت، تغییر موضع داده و به نوعی سوسیال دموکراسی انترناسیونال دوم و یا حاکمیت سرمایهداری گرایش پیدا کرده بودند نیز از جمله گروهها و افرادی بودند که مورد توجه سازمانهای جاسوسی خارجی و از جمله آلمان به منظور جاسوس سازی قرار میگرفتند. این بدان معنا نیست که تمامی این نوع گروهها و افراد در خد مت نیروهای خارجی قرار میگرفتند و یا به آن تن میدادند. در بخش پیشین اشاره شد که سازمانهای جاسوسی خارجی از همان اوان پیروزی انقلاب، تلاش بر اعزام جاسوسان خود به کشور شوراها نمودند و تعدادی از اتباع شوروی و ضد کمونیست را نیز به خود وابسته کردند.
آلمان شکست خورده از جنگ جهانی اول نیز از این امر غافل نبود. به خصوص از اوایل دههی سیِ قرن پیش، تلاش بورژوازی آلمان و به ویژه پس از قدرتگیری نازیها شدت افزونتری یافت. مناسبترین گروههائی که میتوانستند مورد توجه سازمان جاسوسی آلمان قرار گیرند دو گروه بودند، یکم: نظامیان، زیرا هیتلر که برنامهی تهاجم به شوروی را در سر میپروراند، احتیاج به عناصری داشت که علاوه بر خبر دهی از قدرت و تجهیزات ارتش، وظیفه خرابکاری در ارتش سرخ را بتوانند به نحوا حسن انجام دهند. نظامیان تزاری خزیده در ارتش سرخ نیز به مانند توخاچفسکی در میان امپریالیستها، به آلمان هیتلری که امپریالیسم در حال رشد و نزدیکتر به مرزهای شوروی و با روحیه نظامیگری این گروه همخوانی بالاتری را دارا بود، تمایل بیشتری داشتند. گروه دوم: تروتسکی و زیردستان او بود.
زیرا سازمان جاسوسی آلمان میتوانست از فردی استفاده کند که با ماسک دروغین همکار و همراه لنین و کمونیسم به میدان آمده بود و آلمان از این طریق بهتر قادر بود سایرگروههای ضد بلشویکی درون حزب کمونیست شوروی را به سوی خود جلب کند و در ضمن از طریق خرابکاریهای تروتسکی، پشتیبانی جهانی از اتحاد جماهیر شوروی را در بین نیروهای ضد فاشیست تقلیل دهد. تروتسکی نیز در این خدمت به نازیها هم از کمک مالی بورژوازی آلمان برخوردار میشد و هم این که چون میپنداشت، جنگ جهانی نزدیک است و شوروی به فوریت مورد تهاجم قوای هیتلری قرارخواهد گرفت و بنا بر آرزو و محاسبه اشتباه، کشور شوراها به سرعت از پای درخواهد آمد، بالاخره آرزوی دیرین وی برای نشستن بر تخت تزار تحقق خواهد یافت. پیش از این که بر اساس اسناد و مدارک در توضیح چگونگی و ابعاد این همکاری دو جانبه در بخشهای چهارم و پنجم این نوشته پرداخته شود، ذکر چند نکته از جمله گروه بندیهای ضد حزبی و ضد شوروی، منابع معتبر برای اطلاع یابی از رویدادهای آن زمانی شوروی و اشاره به برخی از خرابکاریها لازم است. بسیاری از مورخین و نویسندگان خارجی در نگارش وقایع دههی سی در شوروی چنان جمله بندی میکنند که گویا تمامی اپوزیسیون ضد حزبی و تمامی گروههای مخالف، زیر نظر تروتسکی عمل میکردند و زائدهی وی بودهاند.
تروتسکی نیز زمانی که به اپوزیسیون در شوروی اشاره دارد، میخواهد به خواننده چنان القاء کند که گویا او در رأس تمامی مخالفین قرارداشته است و تنها افرادی منفرد همچون زینوویف، کامنف، بوخارین و....... زیرفرماندهی او نبودهاند و از همین رو به جای اشاره به فراکسیون زینویف - کامنف و یا فراکسیون بوخارین و گروبندیهای گوناگون نظامی، عمدتاً از افراد نام میبرد تا نیروی زیر فرماندهی خود را بسیار بزرگ جلوه دهد. واقعیت، دگر است، هر چند که گروه بندیهای متفاوت ضد حزبی و شوروی تماسهائی با یکدیگرداشتند و لیکن هریک به شکل مستقل عمل میکردند که گه برنامه مشترک با هم داشتند و گه علیه یکدیگر فعالیت میکردند. به عنوان نمونه میتوان اشاره کرد که در سال 1925 کمیته شهری لنینگراد زیر رهبری زینوویف تقاضای اخراج تروتسکی را داشت و همین تقاضا را کامنف در هما ن سال در پلنوم کمیته مرکزی طرح کرد که با مخالفت استالین و اکثریت قرار گرفت زیرا آنان در آن زمان بر این نظر بودند که تروتسکی از وظایف حزبی تخطی کرده و دچار انحراف شده است و میبایستی سرزنش شود و تنها در صورت خیانت به حزب، بایستی حکم اخراج اجرا گردد، به مانند آنچه که در سال 1927 روی داد و او به علت همدستی با بقایای گارد سفید و تلاش در به راه اندازی تظاهرات علیه حزب، از حزب اخراج گردید.
این خیانت تروتسکی پس از یک رأی گیری عمومی در حزب به دو پیشنهاد برنامهای کمیته مرکزی از یکسو و تروتسکی - زینوویف از دیگر سو بود. در این رأیگیری عمومی درون حزبی حدود 724 هزار عضو به پیشنهاد کمیته مرکزی و اندکی بیش از 4 هزار نفر به پیشنهاد مشترک تروتسکی - زینوویف رأی دادند یعنی حتی طرفداران اپوزیسیون درون حزبی در آن زمان کمتر از یک درصد بود که اکثر این اقلیت بسیار ناچیز از پیروان زینوویف - کامنف بودند.
چه وظایفی از سوی نیروهای خارجی به خصوص آلمان نازی بر عهده جاسوسان نهاده شده بود؟ گزارش دهی، کودتا، قتل، ترور کمونیستها، برگزاری تظاهرات، کارشکنی در امورحزبی و اداری، اختلاس، تفرقه افکنی، ایجاد بدبینی به حزب و دولت و تخریب از جمله وظایف این جاسوسان به منظور تضعیف و بالاخره واژگونی سیستم حاکم شورائی بودند. این نیروهای متحد با نازیهای آلمان در مواردی از جمله ترور، قتل، تخریب و.... موفقیتهائی در خدمت به اهداف ضد انسانی و همچنین یاری رسانی به متحدین نازی خود داشتند. و لیکن در نهایت با هشیاری تودههای وفادار به انقلاب و رهبری داهیانه کمیته مرکزی، مهمترین اهداف آنها یعنی کودتا و براندازی سیستم و شکست در برابر تهاجم هیتلری، عقیم ماند.
اسناد و مدارک حاکی از خیانتهای جاسوسان متحد آلمان هیتلری کدامند؟ گزارش کسانی که شاهد خرابکاریها بودهاند، نوشتجات برخی از خرابکاران و جاسوسان که موفق به فرار از شوروی و محاکمه شدند واعترافات جاسوسان و عناصر ضد شوروی در دادگاهها. در مورد اعترافات در دادگاهها، برخی از محافل امپریالیستی و به خصوص تروتسکیستها جار و جنجال به راه انداختند که گویا آن اعترافات در پی شکنجه بودهاند و صحت ندارد. پس از روی کار آمدن دارودسته خروشچف - میکویان در شوروی، این گونه جار و جنجالهاشدت فزونتری یافت و پیروان امروزی تروتسکی نیز حتی بدون این که یکی از آنها را مطالعه و بررسی کرده باشند، لاطائلات و دروغ گوئیهای خروشچفی را نشخواروار بازگو میکنند. در رد این ادعای دروغین و مکارانه این جماعت، ضروری است چند نمونهای از شاهدان خارجی در دادگاهها که هیچ گونه تمایلی به کمونیست و حاکمیت شوروی نداشتهاند و حتی در مواردی نیز سخت ضد کمونیست بودهاند، آورده شود. ابتدا در مورد خرابکاریها.