مسموم کردن دختران دانشجو و دانش آموز، جنایت دولتی‌ست.

> مطالعه بیشتر...

تحریف تروتسکیستیِ رویدادهای تاریخی

نویسنده: علی رسولی

ادامه:

بسانوف، سوسیال رولوسیونر سابق و تروتسکیست جدید، عضو نمایندگی بازرگانی شوروی در برلین بود. او در اواخر ژوئن 1934 بنا بر دستور تروتسکی، به پاریس برای گزارش دهی از اوضاع آلمان، احضار شد. در آن تاریخ در آلمان، تعدادی از رقبای هیتلر در گروه بندی‌های نازیستی زیر فرماندهی ارنست روُهم، بنا بر توصیه هیتلر و زیر نظر هیملر به قتل رسیدند.  تروتسکی نگران از قطع ارتباط با سازمان جاسوسی آلمان بود. بسانوف، نگرانی تروتسکی را برطرف کرد. او اظهار داشت، که تروتسکی به او گفت: «پس هنوز امیدی به پشتیبانی از طرف آن‌ها هست!.... ما نباید برای گرفتن کمک‌های مهم و با ارزش از هس و روزنبرگ اجتناب ورزیم. ما باید با دادن اوکرائین به آن‌ها موافقت کنیم. این را شما باید در هنگام کار و مذاکراتتان با آلمانی‌ها به یاد داشته باشید. من نامه‌ای در این مورد به پیاتاکُف و کرستینسکی خواهم نوشت». در سپتامبر 1933 کرستینسکی، تروتسکیست و معاون کمیساریای امورخارجی، سفری تحت عنوان معالجه پزشکی به برلین داشت. او از بسانوف خواست که ترتیب یک ملاقات با تروتسکی را بدهد.

در هفته دوم اکتبر 1933 تروسکی و کرستینسکی در هتل باواریا در شهر مران (ایتالیا) یکدیگر را ملاقات کردند. تروتسکی به همراه پسرش سدوف و با یک گذرنامه تقلبی از فرانسه به آن جا آمده بود.  کرستینسکی در دادگاه (سوم مسکوـ 1938) آن چه را که بین او و تروتسکی گذشته بود، بازگوکرد. تروتسکی ازجمله گفت: «.... دولت آلمان، به‌ خصوص هیتلر، تنها به گرفتن اطلاعات اکتفا نمی‌کند، بلکه آن‌ها خواهان مستعمرات و تسخیرکشورها هستند. او تصرف کشور شوروی را به تصرف مناطقی که به خاطر آن‌ها باید با انگلستان، آمریکا و یا فرانسه بجنگد، ترجیح می‌دهد.... ما به ماشین جنگی آلمانی‌ها، جهت به دست گرفتن قدرت نیاز داریم و ما باید برای رسیدن به این هدف، طرح‌های خود را آماده کنیم..... اولین کاری که باید انجام شود، این است که با دولت آلمان قراردادی ببندیم. اما ژاپنی‌ها هم قدرتی هستند که ما با آن‌ها هم باید به توافق برسیم.... حتی اگر شوروی مورد حمله قرار گیرد، آن هم از طرف آلمان، اگر نیروئی در داخل، آماده برای انجام این کار نداشته باشیم، برای ما غیر ممکن است که قدرت را به دست گیریم. ضروریست که ما نیروهای خود را در شهرها، روستاها و در میان خرده سرمایه‌داران و کولاک‌ها تقویت کنیم. کاملاً ضروریست که جای پائی یا سازمانی در میان نیروهای ارتش سرخ و فرماندهانش به وجود آوریم». تروتسکی در پایان درباره توخاچفسکی و ضرورت جلب نظر او بیان داشت: «“مردی ازنوع بناپارت”،  یک ماجراجو و یک مرد با اراده، که نه تنها نقش یک نظامی را، بلکه نقش یک فرد نظامی ـ سیاسی را نیز بازی می‌کند و او بدون شک با ما همکاری خواهد کرد». کرستینسکی اعتراف کردکه در توافق با توخاچسفکی برای انجام یک کودتای نظامی، نامه‌ای در اواخر سال 1936 به تروتسکی با این مضمون نوشت: «ما باید هدف خود را از این که چرا کودتا می‌کنیم، پنهان داریم.

ما باید دلیلی برای مردم، ارتش و خارجی‌ها بتراشیم.... قبل از هر موضوعی، باید به مردم نگوئیم که قصد ما از کودتا، از بین بردن سیستم سوسیالیستی موجود است. ما باید طوری وانمود کنیم که ما انقلابیونی هستیم که می‌خواهیم یک دولت فاسد راسرنگون کرده و به جای آن، دولت شورائی بهتری را جایگزین کنیم. ما به هر حال نباید رُک و پوست کنده همه چیز را تعریف کنیم». مدتی پس از تحریر این نامه، کرستینسکی دستگیر شد. او در دادگاه به تمامی خیانت‌های خود اعتراف کرد.

سوکولینکوف، تروتسکیست و معاون کمیسر مسائل شرق در دادگاه دوم مسکو ـ 1937 ـ اعتراف کرد که: «ما این طورتشخیص دادیم که فاشیسم، بالاترین فرم یک دولت سرمایه‌داری است که می‌تواند با معجزه، تمام اروپا را تصرف و ما را نابود کند و لذا بهتراست با آن کنار می‌‌آمدیم.... تمام این‌ها با این دلیل توجیه شد که: بهتر این بود که ما بعضی چیزها را، حتی از نوع مهم‌اش را، قربانی می‌کردیم، به جای این که همه چیز را از دست بدهیم.... ما مثل سیاستمدارها استدلال کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید، بعضی از ریسک‌ها را قبول کنیم»

راکوفسکی در دادگاه (سوم ـ  مسکو ـ 1938) اعتراف کرد که : «من در سال 1924 روابط تبه‌کارانه‌ام را با سازمان جاسوسی انگلستان آغازکردم». در این باره در بخش بعدی از نوشته، بیش‌تر و دقیق‌تر، نکاتی آورده خواهد شد.

در ماه مه 1934 ویاچسلاو منشینسکی، رئیس گ. پ. او. بر اثر حمله قلبی درگذشت. در آن زمان، گمان می‌رفت که او به علت طبیعی در گذشته است. جریان قتل او بعدها فاش گردید. معاون او شخصی به نام   گ. یاگودا بود که جانشین او شد. یاگودا گروه خاص خود را داشت که درعمل با سایر گروه‌های ضد انقلابی، بصورت کاملاً مخفیانه در تماس بود. او در قتل کویبیشف، عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی، منشینسکی، ماکسیم گورکی و پسرش پشکوف گورکی مستقیماً دست داشت. شیوه‌ی او، قتل با دارو بود و در این کار، همکار و خد مت‌گذار او دکتر لِوین، پزشک مخصوص او و پروفسور کازاکف بودند که در پی تهدیدهای یاگودا به‌ این جنایات اقدام کردند. این پزشکان از بیماری‌های افراد نامبرده سوء‌ استفاده کرده و به جای مداوا، داروهائی را تجویز می‌کردند که در طول زمان، تأثیری نامطلوب داشتند. این دو پزشک و منشی‌های مقتولین نیز که بر اثر تهدیدات یاگودا، به همدستی با او تن داده بودند، در دادگاه به این جنایات اعتراف کردند. او در بسیاری موارد از دستگیری خرابکاران، جلوگرفت و با  آن‌ها همکاری داشت. او اعتراف کرد:  «طی سال‌ها من اقدام لازم را جهت این‌ که از افشای سازمان و به خصوص مرکزیتش جلوگیری کنم، انجام دادم». دکتر لِوین دردادگاه (سوم مسکو ـ 1938) گفتار  یاگودا  در مورد ضرورت قتل گورکی را بازگو کرد: «گورکی کسی است که با کله‌ گنده‌های حزب رابطه نزدیکی دارد. او از کسانی است که صد درصد موافق برنامه‌های سیا سی دولت است، با وفادارترین انسان به استالین است و مردی است که هرگز طرف ما را نخواهد گرفت. حتماً می‌دانید که حرف‌های او چه اهمیتی در داخل و خارج از کشور دارد و با سخنانش چه ضربه‌‌ای می‌تواند به ما و جنبش ما وارد آورد.  شما باید انجام این مأموریت را بر عهده بگیرید و مطمئن باشید که بعد از به قدرت رسیدن اپوزیسیون، پاداش خوبی به شما داده خواهد شد»

آلکسی شستوف، تروتسکیست و از اعضای رهبری اتحادیه‌ی شرکتهای ذغال سنگ در خاور دور و سیبری، از جمله اعتراف کرد (دادگاه دوم ـ 1937) که: «درمعدنهای پروکُوپیوسک، سیستمی به کار گرفته شد که در نتیجه 50 درصد ذغال از بین می‌رفت، در صورتی که این خسارت می‌توانست بین 15 تا20 درصد باشد. در اثر اتخاذ این سیاست، عمق این خرابکاری به آنجا رسید که تا پایان سال 1935 شصت آتش سوزی زیر زمینی در معدن پروکُوپیوسک داشتیم. در معدن مولوتف، یک رگه از بستر معدن  به قطر 100 متر که از سال 1933 به بعد مخصوصاً دست نخورده مانده بود، ویران شد. در نصب کردن وسائل، ایستگاه‌های زیر زمینی و دیگر ماشینها، خرابکاری‌های زیادی شد».  

کارل رادک، تروتسکیست و از کارکنان هیأت تحریریه ایزوستیا ، به تمامی خیانت‌های خود و دیگر همدستانش اقرارکرد و یادآور شد که پس از دریافت نامه‌ی هشت صفحه‌ای تروتسکی، با آن مخالف بوده و قصد جدائی و فاش کردن توطئه را داشته است . در دادگاه، بخشی از پرسش و پاسخ بین دادستان و رادک در این زمینه، چنین است :

«ویشینسکی ـ  خوب چه تصمیمی گرفتید ؟

مطالعه کل مقاله

 

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: خرده بورژوا برای هر اقدامی منافع خود را محور قرار میدهد. اگر در جنبش انقلابی شرکت می‌کند، برای این است که از جنبش به صورت ابزاری برای رسیدن به مقام و پول استفاده کند. خرده بورژوا برای رسیدن به پول و مقام روی نعش مادرش هم پا می‌گذارد و از روی آن رد می‌شود.