تحول در سازمان تولید بینالمللی سرمایهداری
قسمت دوم
کل کارگران در ۴۹ کشور دنیا در سال ۱۹۸۰= ۸۸۳۷۰۴۰۰۰ و در سال ۱۹۹۷= ۱۲۹۹۳۹۳۰۰۰ نفر برآورد شده است. به بیان دیگر در عرض ۱۸ سال حدود ۴۷٪ استثمار در جهان تودهایتر (گسترده تر) گردیده است.[1]
رویش قارچ مانند کنسرنهای بینالمللی، رقابت روز افزون و ناشی از آن درآمیختگی وسیعی (Fusion) را بین خود سازمان دادند. به طوری که بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ سرمایهای به مبلغ ۳۷۶۳ میلیارد دلار از درآمیختگی شرکتها در بالای هرم جهانی انباشته شد.
این امر در آن تاریخ متوقف نماند. در هر سال ۱۷۶۸ میلیارد دلار و در سال ۲۰۰۰ حدود ۳۴۹۸ میلیارد دلار از فوزیون شرکتها حاصل آمد. در سال ۲۰۰۱ Unctad به سازمان ملل متحد چنین گزارش میدهد: در سطح بینالمللی ۶۵۰۰۰ کنسرن چند ملیتی با ۸۵۰۰۰۰ شرکت بینالمللی دختر وجود دارد. حال این سئوال پیش میآید که این شرکتهای عظیم با این گستره وسیع از کجا به وجود آمدهاند و چرا؟
این منوپلها، انحصارات عظیم دولتی بودند که با ارگانهای دولتی ادغام شده بودند و بعد از جنگ دوم جهانی، تنها راه نجات، سود بیشتر و میدان رقابت را در بازار و تولید بینالمللی یافتند. با افزایش روزافزون آنها در سطح بینالمللی رقابت و انباشت سرمایه در بالای هرم سرمایه جهانی نیز شدت مییابد.
بطوریکه که در اوایل سالهای۹۰ قرن بیستم بخش اعظم سرمایه انباشت شده در بالای شرکتهای بزرگ بینالمللی نمیتوانست توسط موسسات تولیدی جهان جذب گردد. نظام سرمایهداری به دومین سکته مرگ دچار گردید ولی در سال ۱۹۹۱ ساختار اقتصادی سیاسی سوسیال -امپریالیسم شوروی فرو ریخت. ناشی از آن درهای کشورهای اروپای شرقی و روسیه، و پس از آن تا اندازهای چین به روی سرمایه کنسرنهای بینالمللی بازگردید. بدین ترتیب نظام سرمایهداری امپریالیستی جان تازهای گرفت. کنسرنهای بینالمللی جدیدی از دل نظام سرمایهداری روسیه و چین پا به عرصه گذاشت و رقابتها، درهم جوشیها یا بلعیدنها ابعاد بیسابقهای یافت. امپریالیسم وارد فاز دیگری در گندیدگی خود گردید - فاز برگشت ناپذیر لیبرالیسم اقتصادی یا گلوبالیزاسیون -
ناشی از آن در انطباق با شرایط جدید بینالمللی تحول دیگری در سازمان تولید سرمایه بینالمللی به وجود امد که تحت آن اکثر کنسرنهای ملی که هنوز پایشان به طور اساسی در تولید و بازار ملی گیر کرده بودند و به طور جانبی در تجارت بینالمللی و تولید بینالمللی سهم داشتند، به طور اساسی به تجارت بینالمللی و تولید بینالمللی کشانده شدند. من در این جا برای اثبات این مدعا آمارهائی میآورم:
۱- زیمنس: سهم فروش بینالمللی زیمنس نسبت به کل فروشاش در سال ۱۹۸۰ حدود ۵۴٫۱٪ بود که در سال ۲۰۰۰ به ۷۵٫۶٪ رسید. سهم تولید بینالملللی این کنسرن در سال ۱۹۸۰ حدود ۲۱٫۸٪ کل تولیدش بود که در سال ۲۰۰۰ به ۶۴٫۳٪ افزایش یافت یعنی زیمنس از یک شرکت بینابینی (ملی - بینالمللی) به یک شرکت بینالمللی تبدیل شده است که به طور جانبی در تولید ملی نیز سهم دارد. تعداد کارکنان تولید خارجی این شرکت در سال ۱۹۸۰ تقریباً ۳۱٫۷٪ و در سال ۲۰۰۰ حدود ۵۹٫۸٪ کل کارکناناش بود.
توسن-کروپ: فروش خارجی در سال ۱۹۸۰ برابر با ۴۳٪ در ۲۰۰۰ برابر با ۶۵٪ و تولید خارجی این شرکت در سال ۱۹۸۰ برابر با ۱۴٫۷٪ و در سال ۲۰۰۰ مساوی با ۴۶٫۱٪ بوده است.
۳- مرسدس بنز: فروش خارجی این کنسرن در سال ۱۹۸۰ مساوی ۵۵٫۴٪ کل فروش و در سال ۲۰۰۰ مساوی ۸۴٪ کل فروشو تولید خارجی آن در سال ۱۹۸۰ برابر با ۱۴٫۷٪ کل تولید و در سال ۲۰۰۰ مساوی با ۶۸٫۹٪ کل تولید بوده است.
همین پروسه را کنسرنهای آمریکائی، چینی، روسی و دیگر کشورهای اروپائی و ژاپن طی کردهاند. به طوری که در سال ۲۰۰۰، ۷۰٪تجارت جهانی و ۸۰٪ سرمایهگذاری بینالمللی را این کنسرنها به خود اختصاص دادند.
در نتیجه در مقطع ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ کنسرنها و تراستهای اساساً ملی به منوپلهای اساساً بینالمللی تبدیل شدند و از سال ۱۹۹۵ به بعد در اثر تشدید تضاد منوپلهای بینالمللی و همجوشیها، پانصد ابر انحصار بینالمللی، تنها حاکمین بازار جهانی، پا به عرصه وجود گذاشتند. ما میتوانیم حاکمیت ابر منوپلها بر منوپلهای ضعیفتر را در سرکردگی دولتهایی که سازمان خدماتی ابر منوپلها هستند بر دولتهایی که در خدمت منوپلهای ضعیفترند ردیابی کنیم. برای نمونه حاکمیت قانونگذانه پنج کشور قدرتمند اتحادیه اروپا بر دیگر اعضای اتحادیه. (رجوع به جدول)
پیش از توضیح تاثیر سازمان جدید تولید بینالمللی در اقتصاد جهانی، لازم است که اجزای این سازمان تولیدی توضیح داده شود.
اجزای سازمان جدید تولید سرمایه بینالمللی عبارتند از:
۱- سازمان تحقیقاتی صدور سرمایه: حجم سرمایه انباشته شده در ابر انحصارات بینالمللی آنچنان عظیم است که در صدور سرمایه و تاسیس کارخانجات تولیدی در دیگر کشورها به سرمایه ملی در ان کشورها احتیاجی نیست. لذا سرمایه ملی دو راه بیشتر جلوی پایاش نیست: یا در سرمایه کنسرن صادر کننده سرمایه حل شود، یعنی اگر این سرمایه ملی به صورت کارخانه تولیدی و یا موسسه مالی در فعالیت است، به صورت شرکت خدماتی کنسرن بینالمللی صادر کننده سرمایه دراید و یا نابود شود.
۲- بانک بینالمللی که صدور سرمایه را ممکن میسازد و خود بر کنسرن صادر کننده سرمایه حاکم شده است. برای ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی، سرمایه مالی لازم است. این سرمایه مالی در اختیار بانک است. لذا بانک با در اختیار گذاشتن سرمایه مالی به یک کنسرن بینالمللی، بر وضعیت مالی آن کنسرن اگاه و بر آن مسلط میگردد. لذا بانکهای بزرگ حاکمین واقعی و مرکز تعیین کننده قدرت نظام امپریالیستی هستند.
۳- سازمان روابط: برای امضای قراردادها، تنظیم روابط عمومی با دولت خود و دولت کشوری که باید در آن صدور سرمایه صورت گیرد و کشورهایی که باید کالا بدانها صادر شود و...
۴- سازمان صدور بالاترین سطح تکنولوژی و ابزار جهت صدور تمام و کمال کارخانه تولیدی و یا تاسیسات مالی به کشور و یا کشورهای مورد نظر.
۶- سازمان بازاریابی و فروش در سطح بینالمللی.
۷- سازمان تهیه مواد خام در سطح بینالمللی.
۸- سازمان کنترل موسسه و اماده سازی آن برای پیروزی بر رقیب یا رقبا در سطح بینالمللی
از مقایسه این سازمان تولید بینالمللی با سازمان تولید پیش از آن، نتایج زیر به دست میاید:
اگر در سازمان تولید سرمایه بینالمللی تا اوایل دهه نود قرن گذشته به مکملی به نام سرمایه ملی محتاج بود، ولی در سازمان تولید جدید به این مکمل احتیاجی نیست و سرمایه کنسرن بینالمللی در تقابل با سرمایه مکمل
ده کشور قدرتمند اتحادیه اروپا قوانین کشورهای دیگر اتحادیه را تعیین میکنند. | ||||||||
کشور |
جمعیت |
رای در شورای اتحادیه اروپا |
کرسی در پارلمان |
BIP |
||||
میلیون |
۲۰۰۲ |
از ۲۰۰۵ |
۲۰۰۲ |
از ۲۰۰۴ |
میلیارد€ |
|||
المان |
۸۲ |
۱۰ |
۲۹ |
۹۹ |
۹۹ |
۱۹۷۷ |
||
فرانسه |
۵۹٫۲ |
۱۰ |
۲۹ |
۸۷ |
۷۲ |
۱۳۳۰ |
||
انگلیس |
۵۹٫۹ |
۱۰ |
۲۹ |
۸۷ |
۷۲ |
۱۳۰۱ |
||
ایتالیا |
۵۷٫۶ |
۱۰ |
۲۹ |
۸۷ |
۷۲ |
۱۰۹۵ |
||
اسپانیا |
۳۹٫۴ |
۸ |
۲۷ |
۶۴ |
۵۰ |
۵۲۰ |
||
هلند |
۱۵٫۸ |
۵ |
۱۳ |
۳۱ |
۲۵ |
۳۵۳ |
||
بلژیک |
۱۰٫۵ |
۵ |
۱۲ |
۲۵ |
۲۲ |
۲۳۴ |
||
یونان |
۱۰٫۲ |
۵ |
۱۲ |
۲۵ |
۲۲ |
۱۱۰ |
||
پرتقال |
۱۰۵ |
۵ |
۱۲ |
۲۵ |
۲۲ |
۹۷ |
||
سوید |
۸٫۹ |
۴ |
۱۰ |
۲۲ |
۱۸ |
۲۱۲ |
||
اتریش |
۸٫۱ |
۴ |
۱۰ |
۲۱ |
۱۷ |
۱۹۷ |
||
دانمارک |
۵٫۳ |
۳ |
۷ |
۱۶ |
۱۳ |
۱۵۲ |
||
فنلاند |
۵٫۲ |
۳ |
۷ |
۱۶ |
۱۳ |
۱۱۳ |
||
ایرلند |
۳٫۷ |
۳ |
۷ |
۱۵ |
۱۲ |
۶۴ |
||
لوکزامبورگ |
۰٫۴ |
۲ |
۴ |
۶ |
۶ |
۱۷ |
||
ماخذ: اشتفان انگل _ غروب خدایان بر فراز نظم جهانی نوین - انتشارات راه نو |
قرار میگیرد. این امر تغییر عظیمی را در جهتگیری دولتها به وجود میاورد. در سازمان تولید پیشین، دولت حافظ همه موسسات سرمایهداری ملی و پشتیبان آنها بود. ولی در سازمان تولید جدید دولت حافظ منافع ابر کنسرنهایی است، که بر او حاکماند. زیرا ابر کنسرنهای بینالمللی در این سازمان تولید بینالمللی فرماندهان واقعی دولتها هستند و از دولتها برای پیشبرد اهدافشان، به عنوان اهرم سیاسی - نظامی استفاده میکنند. برای مثال؛ در درگیری اوکرایین و روسیه دولت المان بدون لحظهای تردید به نفع اوکرایین وارد میدان شد. هزاران شرکت المانی که با روسیه رابطه اقتصادی داشتند باتمام وسایل اعتراض کردند. دولت به اعتراض آنها وقعی ننهاد. این شرکتها ورشکست شدند، ولی ابر انحصارات اسلحه ساز بینالمللی معاملات میلیاردی پر سودی را منعقد کردند. ناشی از چنین روندی است که وابستگی سیاسی دولت کشورهای ضعیف به کشورهای قوی تا حد صفر سقوط میکند و وابستگی اقتصادی - سیاسی همه دولتهای کشورهای جهان به ابر انحصارات بینالمللی، به جایش مینشیند.
اگر در سازمان تولید پیشین صدور تکنولوژی و ابزار در حد براوردن نیاز مونتاژ، انجام میگرفت، ولی در سازمان تولید جدید، تکنولوژی و ابزار در پیشرفتهترین سطح صورت میگیرد زیرا پروسه تولید از A تا Z در کشور مورد نظر باید پیش رود.
اگر در سازمان تولید پیشین اموزش علمی از سطح و ضروریات مونتاژ انجام میگرفت و اساسا به تربیت تکنیسین بسنده میشد، در سازمان جدید تولید سرمایه بینالمللی تربیت هزاران مهنس، کارشناس و تکنیسین بومی ضروری میگردد. این امر باعث میشود که این کشورها، که اغلب جزو نیمه مستعمرات بودند، از تکنولوژی بالایی برخوردار شوند و با سرمایهای که از حرکت سرمایه وارد شده خارجی در قسمتهایی از جامه سرریز میشد کنسرنهای تولیدی پیشرفتهای سر از زمین اقتصاد آن کشور براورد. مثل کنسرن عظیم سپاه پاسداران ایران و صدها کنسرن بزرگ ملی دیگر. در آخر این نوشته صد کنسرن ملی از پانصد کنسرن ملی برتر که تحت شرایط فوق به وجود آمدهاند، آورده شده است.
تاثیر تحول سازمان تولید سرمایهدار بینالمللی در طبقه کارگر و دیگر اقشار زحمتکش و ستم دیده.
در سطور فوق اورده شد که از تکامل صنایع پیشهوری روستایی، جوانههای صنایع در شهرها به وجود امد. در واقع اولین ماشین نساجی که بجای یک دوک، ۱۲تا ۱۸ دوک را با هم میچرخاند و چرخ محرک آن با نیروی دست حرکت میکرد، در لندن اختراع شد و اولین کارگر نساج صنعتی در صحنه اقتصاد جهان ظاهر گردید. معادن فلز و زغال سنگ با تکنیکهای نوین، هزاران کارگر صنعتی (به ویژه زنان و کودکان) را در خود متمرکز کرد و با کشف قدرت بخار، اولین ماشینهای صنعتی و لوکوموتیو بخاری ساخته شد که ناشی از آن شهرهای غول پیکری در کشورهای پیشرویی مثل انگلستان، فرانسه یا ابتالیا ظاهر شد که جلال و زیبایی آن چشم را خیره میساخت ولی سازندگان واقعی آنها که در فقر و فلاکت بی مثالی غوطه میخوردند و از فرط استثمار و فشار کار به مرگ تدریجی محکوم بودند و اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند، ولی به چشم نمیامدند. با تکامل و پیشرفت صنایع و در نتیجه تشدید رقابت و تمرکز سرمایه، استثمار نیروی کار تودهایتر و شدیدتر میشد. در مرحله اولیه از تکامل صنعت و سرمایهداری، کارگران را هیچ قدرت، نیرو و سازمانی حفاظت نمیکرد. آنها را به تخته شلاق میبستند و تا دم مرگ میزدند. فقط فریادشان در فضا میپیچید. کارگران فقط در کارخانجات و در تولید متشکل بودند و اتحادیههای کارگری شکل نگرفته بودند مقاومت کارگران در مراحل اولیه به صورت دزدیهای فردی از محصولی که خود تولید کرده بودند ظاهر میشد که با سرکوب خونین نیروی دولتی روبرو میگردید. کارگران در تجربه، بیثمری این شیوه مقاومت را دریافتند. در مرحله بعد مبارزه متشکل کارگران به صورت تخریب ماشینهای تولیدی صورت میگرفت. مبارزات کارگران با تکامل رقابت ازاد سرمایه و تودهای شدن استثمار، گسترش و تعمیق مییافت. در ابتدا تماسهای کارگران جهت سازمان دادن مقاومت متشکل، مخفیانه بود. سپس مقاومت متشکل علنی اغاز گردید. در سالهای ۱۸۱۲، ۱۸۱۸ و ۱۸۲۲ در انگلستان و شوتلند کارگران به عنوان اعتراض به صورت متشکل دست از کار کشیدند. مبارزه کارگران در مرحله بعدی به خواست ایجاد اتحادیه کارگری، ایجاد صندوق مالی کارگری برای کمک به کارگران بیکار شده و خواست قرارداد قانونی کار بین کارگر و کارفرما و مبارزه با جریمههای غیر قانونی، تکامل یافت. از بطن این مبارزات و جمعبندی علوم تا آن زمان بشری و مبارزات سیاسی مردم فرانسه اسپانیا و دیگر مردمان جهان علیه کلونیالیسم و سرمایه، مارکسیسم به عنوان جهانبینی و متدلوژی پرولتاریا (دیالکتیک ماتریالیستی) متولد شد و مانیفست حزب کمونیست توسط مارکس و انگلس در ۱۸۴۸ تدوین گردید. و زمانی که انحصارهای ملی در حال پیدایش بودند و هر نیروی قابل استثماری در صحنه ملی، به کار گرفته شده بود، به بیان دیگر، زمانی که در روند تمرکز سرمایه، استثمار تودهایتر و شدیدتر میشد، اتحادیههای معظم کارگری و سپس سازمانهای سیاسی کارگری شکل گرفتند که نمونه بارز آن انترناسیونال اول است. اولین خیزش طبقه کارگر برای رهایی طبقاتی، در دوران رقابت ازاد سرمایه، کمون پاریس بود که از ۱۸ مارس تا ۲۸ ماه مه۱۸۷۱ تشکیل شد. این جنش تاریخی پرولتاریا توسط بورژوازی المان و فرانسه سرکوب گردید ولی افق این جنبش تا برپایی جامعه جهانی کمونیستی همچنان میدرخشد.
تخریب صنعت ابریشم بافی که نتیجه ورود ارزان کالاهای مشابه کشورهای سرمایهداریست | ||||||
موضوع |
سال |
مقدار |
سال |
مقدار |
||
دستگاه بافندگی ابریشم در مشهد |
۱۹۰۰ |
۱٫۲۰۰ دستگاه |
۱۹۱۵-۱۶ |
۱۵۰ دستگاه |
||
دستگاه ابریشم بافی یزد |
۱۸۹۰ |
۱٫۸۰۰ عدد و ۹٫۰۰۰ کارگر |
۱۸۹۳ |
۷۰۰ دستگاه |
||
دستگاه ابریشم بافی در اصفهان |
اوائل قرن ۱۹ |
۱٫۲۵۰ دستگاه |
اواخر قرن ۱۹ |
۱۲ دستگاه |
||
دستگاه نساجی بیدگل کاشان |
اواسط قرن ۱۹ |
۳۰۰ دستگاه |
اواخر قرن ۱۹ |
۵۰ دستگاه |
||
دستگاه ابریشم بافی کاشان |
۱۸۳۹-۴۰ |
۶٫۰۰۰ دستگاه |
۱۹۰۲ |
۳۰۰ دستگاه |
||
واردات عمدتاً پارچه ابریشمی |
۱۸۸۹ |
۶٫۵۰۰٫۰۰۰ تومان |
۱۹۱۰ |
۱۷٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان |
||
برگرفته از کتاب «شیوه تولید آسیائی و ساختار اقتصادی جامعه ایران» نوشته غلامرضا پرتوی - اطلاعات جدول اقتباس از: محمد رضا فشاهی - کتاب تکوین سرمایهداری در ایران |
در ایران نیمه فئودال - نیمه مستعمره، تا أواسط قرن نوزدهم مانوفاکتورها رو به رشد و تکامل بودند و دهها هزار کارگر ایرانی فانوفاکتوری را در خود متشکل کرده بودند. برای مثال در سالهای ۱۸۴۰ - ۱۸۳۹ در کاشان قریب به ۶٫۰۰۰ دستگاه ابریشم بافی مشغول به کار بودند.
از اواسط قرن نوزدهم ما شاهد از هم پاشیدن فانوفاکتورهای رو به رشد، هستیم. علت این امر وابستگی دولت ایران به روسیه (بعد از جنگهای ایران و روس) و انگلیس و ورود کالاهای بدون گمرک و یا گمرک اندک این کشورها به ایران بود. مهمترین این مانوفاکتورها و گستردهترین آنها، مانوفاکتور ابریشم بافی و پارچه بافی بود که در اواخر قرن نوزدهم تقریبا منهدم گردیدند. چند نمونه برای مثال:
با تخریب مانوفاکتورهای ایران، هزاران کارگر مانوفاکتوری بیکار، خانه خراب و آواره شدند. در واقع بنیان صنعتی شدن غیر وابسته ایران که نتیجه تکامل تاریخی خود این مانوفاکتورها میتوانست باشد، درهم کوبیده شد.
از اواسط قرن نوزدهم که مانوفاکتورها منهدم میشدند، عدهای از تجار ایرانی حدود ۴۰ کارخانه صنعتی تاسیس کردند. به این ترتیب شرایط مادی برای شکل گیری دو طبقه سرمایهدار و پرولتاریا آماده میشد. ولی این موسسات صنعتی دیری نپاییدند. زیرا با فشار دولتهای روس و انگلیس ورشکست شدند. به این ترتیب این مناسبات جدید نیز در آن تاریخ در نطفه متلاشی گردید. فقط کارگران چاپخانههای ابتدایی ایران به عنوان کارگران صنعتی باقی ماندند.
کارگران ایران تا دهه ۹۰ قرن نوزدهم اساساً عبارت بودند از کارگران سنتی؛ مثل کارگران ساختمانی، مزدبگیران قالیباف، قند و شکر ریزان، کارگاههای بافندگی سنتی، سنگتراشان، کارگران کوزهگری و سفالسازی و غیره... با وجود این که کارگران این رشتهها در دوران صفویه اتحادیههای خود را برپا کرده بودند ولی از أواسط قرن نوزدهم تا آخرین سالهای این قرن، از اتحادیههای صنفی و سیاسی خود محروم بودند.
*****
با آغاز قرن بیستم و ظهور امپریالیسم، تمام کشورهای جهان مورد تهاجم سرمایه امپریالیستی قرار گرفت. صدور سرمایه به کشورهای اغلب نیمه فئودال - نیمه مستعمره و فعال شدن اندوخته ثروتمندان به صورت سرمایه در همین کشورها، باعث رشد سرمایهداری و پرولتاریا در جهان گردید. در بعضی کشورها که احزاب راستین پرولتری توانسته بودند در رأس جنبشهای اجتماعی طبقه کارگر قرار گیرند با انقلاب دموکراتیک سمت ساختار سوسیالیستی را در پیش گرفتند (مثل انقلاب دموکراتیک در روسیه و یا انقلاب دموکراتیک نوین در چین) تا اواسط قرن بیستم حدود ۷۲۳ میلیون نفر از جمعیت ۱٫۶ میلیاردی جهان، در کشورهای سوسیالیستی تحت رهبری پرولتاریا میزیستند. طبقه کارگر تا سالهای ۵۰ قرن گذشته در مبارزه سازمان یافته علیه بورژوازی به دستاوردهای عظیمی نائل گشته و در چند محدوده سیاسی قدرت خود را مستقر کرده بود. موج انقلابی و جنگهای امپریالیستی علیه کشورهای سوسیالیستی تا سالهای ۱۹۴۰ جهان را میلرزاند.
دیالکتیک ماتریالیستی و تاریخی بر آن است که هر پدیدهای به دو تقسیم میشود. لنین این قانونمندی را در جزوه «درباره مسأله دیالکتیک» داهیانه با جملات کوتاهی چنین بیان میکند.: «دوگانه شدن یک واحد کل و معرفت بر اجزاء متضادش جوهر و اساس دیالکتیک را میسازد.». مائوتسهدون همین مسأله را چنین موجز بیان میدارد: «دوگانه شدن یگانه»
ما این مسأله را در دولتها، احزاب سیاسی و طبقات کلیه جوامع میتوانیم ردیابی کنیم.
پرولتاریا نیز از این قانون مستثنی نیست. در صفوف پرولتاریا نیز دو جهان بینی، دو سیاست و دو سبک کار پرولتری و غیر پرولتری وجود دارد که ناشی از نفوذ ایدئولوژیک سیاسی طبقات بورژوازی و خرده بورژوازیست.
بورژوازی بینالمللی امپریالیستی دو جنگ جهانی را بر پرولتاریای روسیه و یک جنگ جهانی را بر پرولتاریای چین تحمیل نمود. استثمار شوندگان این دو کشور تهاجم امپریالیسم را در هم کوبیدند و آنها را از کشورشان بیرون راندند ولی خود نیز دوچار مصائب بسیار گشتند؛ گرسنگی، بیماریهای واگیردار، کشور ویران و زیر ساختهای اقتصادی و سیاسی نابود شده.
درست در این شرایط غم انگیز، که دهها هزار کادر جان برکف جنبش کمونیستی این کشورها در میدانهای جنگ جان نثار کرده بودند، عوامل ایدئولوژیک - سیاسی خرده بورژوازی و بورژوازی، درون احزاب کمونیست سریدند. این عوامل مخرب هزاران کمونیست فداکار و معتقد را در جریان جنگ جهانی دوم به ویژه در شوروی از حزب اخراج کردند و بسیاری را به جوحههای اعدام سپردند. رفیق استالین بارها فریاد اعتراضاش را بر این جنایات بلند میکرد. شرایط نا مساعد داخلی، نفوذ طبقات غیر پرولتری در احزاب کمونیست کشورهای سوسیالیستی، شرایط نامساعد بینالمللی و اشتباهات درونی رهبران جنبش کمونیستی، گام به گام پرولتاریا را از قدرت سیاسی عقب راند. با شکست جنبش و قدرت پرولتاریا از بورژوازی داخلی و امپریالیستی، پروسه عقب نشینی جنبشهای مترقی و انقلابی در کل کشورهای جهان آغاز شد. جنبش کمونیستی هر روز پراکندهتر و نفوذ ایدئولوژی خرده بورژوازی در آن هر دم عمیقتر و گسترده تر میشد. با آغاز گلوبالیزاسیون و ایجاد جهان تک قطبی، این پراکندگی و اضمهلال تشدید شد. ولی در همان حال جنبشهای راستین کمونیستی، گرد و غبار شکست را از خود زدودند، آرام آرام با تعمیق مطالعه در مورد علل شکست این جنبش و جمعبندی از کلیه عوامل مثبت و منفی، کمر راست کردند و مبارزه علیه سرمایه داری و رسیدن به سوسیالیسم را در سطحی بالاتر، با تجارب عنیتر و در ضمن با مصائب بیشتری آغاز کردند.
سازمان جدید تولید بینالمللی سرمایهداری، یک قشر پرولتاریای صنعتی متخصص، هوشیار، پر دانش و با دید بین المللی در سطح جهانی به وجود آورده است که مرکز و سازماندهنده طبقه کارگر جهانی جهت در هم کوبیدن نظام سرمایهداری و برپائی نظام سوسیالیستی بینالمللی است.
از آن روزی که هلموت اشمیت، صدر اعظم آلمان در جشن وحدت دو بخش آلمان گفت: «کمونیسم مرد ولی مسیح زنده است»، مارش طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان جهان با هر گاماش بیشتر به چپ متمایل میشد. جهان تک قطبی، پرولتاریا را نیز در کل جهان به هم پیوند داد. از سال ۹۰ قرن بیستم به بعد هر اعتصاب مهمی در یک کارخانه کشور امپریالیستی و یا سرمایهداری، مورد پشتیبانی وسیع کارگران کارخانههای دیگر کشورها قرار میگیرد. برای مثال میتوان از پشتیبانی سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه از اعتصابات گستردهء کارگران کارخانههای اوپل و فولکس واگن نام برد....
طبقه کارگر ایران در قرن بیستم تا به امروز
در ایران با صدور سرمایه بینالمللی و فعال شدن ثروت بعضی از تجار ایرانی به صورت سرمایه در ادغام با سرمایه خارجی و ایجاد مؤسسات تولیدی جدید از سالهای ۱۸۹۵ به بعد، جنبشهای وسیع زحمتکشان شهری گسترده میگردید. این جنبشها که توسط اتحادیههای حرف گوناگون پشتیبانی و تقویت میشد، از دو منبع اطلاعاتی و سیاسی نیز سیراب میگشت؛ کارگران سوسیال دموکرات ایرانی که در روسیه کار میکردند و مرتب بین ایران و روسیه در حرکت بودند. و روشنفکران طبقات بالا که در کشورهای غربی تحصیل میکردند و به کشور مراجعت مینمودند. کل این جنبش، به استثنای جنبش سوسیال دموکراسی که از آذربایجان منتشر میشد، به علت ساختار اقتصادی سیاسی ایدئولوژیک جامعه ایران، زیر هژمونی شخصیتهای مذهبی قرار داشت.
این جنبش که به انقلاب مشروطه (۱۹۰۷-۱۹۱۱)، تکامل یافت، توانست ساختار سرواژ و برده داری، تیولداری، اقطاعداری جامعه را که دولت قاجار نماینده آن بود، درهم بکوبد و جامعه نوین فئودالی کلاسیک ایران را بنیان نهد. به جای سرفداران و برده داران، فئودالها به صحنه آمدند و سرفها و بردهها دهقانانی گردیدند که بر مبنای نسق، از تولید سهم میبردند و یک جانب نیروهای مولده قرار میگرفتند. در جریان جنگ جهانی اول اقتصاد ایران رو به زوال رفت. اغلب مؤسسات تولیدی شهری و کشاورزی ورشکست شدند و نتیجتا بورژوازی و پرولتاریا به ضعف گرائیدند.
بعد از جنگ جهانی دوم و به ویژه با برآمدن رضاشاه، سرمایه امپریالیستی سیلوار به ایران سرازیر گشت. هزاران کارخانه مونتاژ و پلانتاژهای صنعتی کشاورزی با ادغام سرمایه ملی و امپریالیستی ایجاد گردید.
برای مثال:
راهآهن سراسری ۱۶۰۰ کیلومتری ایران بود که بندر شاه در دریای خزر را با بندر شاهپور در خلیج فارس متصل میکند . این خط توسط شرکت های آلمانی، انگلیسی، آمریکائی، اسکاندیناویائی، ایتالیائی، بلژیکی، سوئیسی و چکسلواکی ساخته شد که بودجه کلی آن توسط اضافه شدن مالیات بر قند و شکر تأمین گردید و شرکت های فوق از قبل آن سودهای سرشاری بردند.
تأسیس ژاندارمری و شهربانی کل کشور، تشکیل نیروی دریائی مدرن، تشکیل نیروی هوائی و ایجاد کارخانه مونتاژ قطعات هواپیمای آلمانی با سرمایه آلمانی و ایرانی. خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان، عقد قرارداد جدید نفت با انگلیس، تأسیس بانک ملی ایران و بانک کشاورزی و بانک رهنی، ایجاد راههای شوسه و غیره...
در ۱۹۰۶ اتحادیه کارگران چاپخانههای تهران دایر شد ولی بعد به علت سازش حزب دموکرات با رژیم وقت، منحل گردید. در طول جنگ جهانی اول و تا سال ۱۹۱۸ هیچ اتحادیهای در ایران پا نگرفت. بعد از آن کارگران چاپخانههای تهران دوباره دست به تشکیل اتحادیه زدند و دولت را مجبور به قبول خواستهای خود از جمله حق اعتصاب و هشت ساعت کار در روز نمودند. کارگران حرفههای دیگر تشویق گشتند و اتحادیههای خود را در جریان مبارزه با کارشکنیهای دولت تشکیل دادند به طوری که در سال ۱۹۲۲ ده اتحادیه در تهران وجود داشت که در آنها ده هزار کارگر متشکل بودند. ولی این اتحادیهها، سندیکاهای کارگران صنعتی به مفهوم امروزی آن نبودند. بلکه اتحادیه کارگران سنتی ایران بودند، از قبیل؛ اتحادیه کارگران نانوائیها، دستبافیها، پست و تلگراف و تلفن، کفاشیها و... بعد از آن اتحادیههائی شروع به پیدایش نمودند که ظهور صنایع مدرن در کشور را خبر میدادند، مثل اتحادیه کارگران تراموا و داروسازیها.
در ۱۹۱۶ در تبریز اتحادیه «حزب کارگر» تشکیل شد که با ایجاد دفتر عمومی برای حل و فصل مسائل دکانداران کوچک، آنها را تحت رهبری خود درآورد. ۱۲ هزار کارگر در این اتحادیه متشکل بودند.
ادامه دارد
[1] - منبع آمار: MLPD - Die neuorganisation der internationalen Produktion - Teil 1 - Seite 116-117