تکیه گاه قشر نازک بورژوازی حاکم در ایران و رژیماش در کجاست؟
رژیم سرمایهداری ایران هر روز که میگذرد، آشکارتر، وسیعتر و بیشرمانه تر به سرکوب اعتراضات و اعدام مبارزین میپردازد. هیچ مرزی را برای تهاجم به زندگی مردمان کار و زحمت نمیشناسد. برایش نه زندگی مردمان کشور اهمیتی دارد و نه در چپاول و حیف و میل کردن ثروتهای عظیم موجود در ایران حدی نگهمیدارد. هیچ رژیمی در ایران تا این اندازه مطرود و مورد نفرت مردمان کار و زحمت نبوده است. تکیهگاه رژیم در ایران بسیار اندک، بی ثبات و نامطمئن است. پس تکیهگاه اصلی این قشر نازک از بورژوازی و رژیم نماینده آن، در کجاست.؟
به این سئوال دو جواب اساسی میتوان داد:
۱- سرمایهداران ایران، کارگران و زحمتکشان را استثمار میکنند، طبقه کارگر مقاومت میکند، رژیم در خدمت سرمایهداری مردم را سرکوب مینماید. این روند با گذشت زمان تشدید شده است. تکیه گاه رژیم ایران لومپنهای مزد بگیر و نیروهای مسلح آن است.
با وجود این که این جواب اساسا صحیح است ولی به هیچ وجه ویژگی امروزه رژیم ایران را بیان نمیکند. در تمام کشورهای سرمایهداری چنین جریانی حاکم است. نیروهای مسلح و لباس شخصیها و لومپنهای دست پرورده آنها هم بخشی از رژیم هستند.
۲- ویژگی رژیم ایران در یک پروسه ۴۰ ساله مبارزه طبقاتی، اتفاقات تاریخی بینالمللی و داخلی شکل گرفته است. لذا بدون بررسی این تاریخ نمیتوان به درستی تکیهگاه قشر نازک بورژوازی حاکم و رژیماش را بازشناخت.
اصولاً در هر کشور سرمایهداری، هم طبقه کارگر در جامعه تکیهگاه خود را دارد و هم بورژوازی. این یک رابطه دیالکتیکی بین دو قطب تضاد عمده یک جامعه است. در ایران نیز چنین است قشرهای مختلف بورژوازی در اپوزیسیون ایران در بین مردم تکیهگاه خود و گاهاً نمایندگان سازمانداده شدهای دارند. مثلاً قشرهای مختلف بورژوازی لیبرال ایران در اپوزیسیون سازمانهائی مثل نهصت ازادی، جبهه ملی، سازمان مجاهدین و سلطنت طلبان را دارند. ولی قشر بسیار نازک بورژواژی فاشیستی حاکم بر ایران و نمایندهاش، چنین نیست.
هدف نوشته حاضر تحلیل این تاریخ و تکیهگاه واقعی رژیم جمهوری اسلامی است.
از سالهای ۷۰ قرن گذشته میلادی تحولی در سازمان تولید بینالمللی سرمایهداری آغاز شد. (رجوع کنید به کمون شماره ۱۲)، ناشی از آن صدها هزار کنسرن عظیم مالی و تولیدی بینالمللی شکل گرفت که از درون آن۵۰۰ ابر کنسرن در رأس قرار گرفت و اقتصاد جهان را قبضه کرد. این امر وابستگی سیاسی کلیه دولتهای جهان نسبت به همدیگر را از بین برد و به جای آن، وابستگی همه این دولتها به کنسرنهای بینالمللی را نشاند. این پروسه در سال ۲۰۰۰ قوام یافت و تا کنون تکامل یافته است.
تحت چنین شرایط بینالمللی، رژیم نو پای جمهوری اسلامی که از پایه مردمی بسیار وسیعی هم برخوردار بود، در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ کارمندان سفارت آمریکا را به گروگان گرفت. (عملی که تا زمان حاکمیت پهلوی غیر قابل تصور بود)
رژیم با این اقدام، عوامفریبانه ژست ضد امپریالیستی به خود گرفت، در حالی که تا اعماق وجودش به کنسرنهای امپریالیستی بینالمللی وابسته بود.
این گروگان گیری شرایط مساعدی برای آمریکا به وجود آورد تا با تأیید کشورهای دیگر امپریالیستی، با تهییج صدام حسین، جنگ ۸ ساله ایران و عراق را در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شعلهور سازد. در این جنگ که ۱٫۵ میلیون انسان را قربانی کرد، کشورهای امپریالیستی کهن و کشورهای نو امپریالیستی سودهای میلیارد دلاری از فروش اسلحه و ابزار تدارکاتی به کشورهای در حال جنگ، در انبانهای خود انباشتند.
فروش اسلحه شوروی ۳۰ میلیارد دلار به عراق، آمریکا از ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۹ ۱٫۲۰۰ میلیارد دلار اعتبار به عراق اختصاص داد. و میلیاردها دلار اسلحه از طریق اسرائیل به ایران فروخت. فرانسه با ۱۷ میلیارد دلار، چین ۶ میلیارد، ایتالیا نزدیک به ۴ میلیارد، مصر ۳ میلیارد، برزیل ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار و یوگسلاوی ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار، و در ردیفهای بعدی عربستان سعودی، قطر، آلمان، اسپانیا، سوئد و سوئیس را میتوان مهمترین فروشندگان اسلحه به عراق و ایران و هیزم بیار جنگ خونین شعلهور شده دانست. (منبع: جنگ ایران و عراق – نوشته رازوکس)
در حین جنگ، اقتصاد ایران قدری سامان یافت زیرا کارخانههای اسلحه سازی و مؤسسات تأمین نیازهای جبههها با شدت مشغول تولید اسلحه و دیگر ادوات جنگی بودند.
با این وجود یک قحطی خزنده مردم را تهدید میکرد. در مقابل اعتراضات اقشار و طبقات اجتماعی، دستگیریها، شکنجه، کشتار مبارزین به بهانه خیانت به میهن اسلامی، قحطی دم افزون و به ویژه پافشاری خمینی و یارانش بر ادامه جنگ، بخشی از مردم زحمتکش کشور را از رژیم دور کرد.
اقتصاد شکوفای دوران جنگ همیشه بعد از خاتمه جنگ به یک اقتصاد بحران زده تبدیل میشود. کارخانههائی که با تمام ظرفیت کار میکنند، بعد از جنگ راکد میمانند، بیکاری همه کارگران را تهدید میکند، معضلات اجتماعی بعد از جنگ تا سالیان متمادی در جامعه برجا میماند.
در همین وضعیت بحران زده، نماینده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (IWF) وارد ایران شدند و با پرداخت ۷۲ میلیارد دلار وام به دولت ایران، هم ذخیره ارزی طلای ایران را ربودند و هم قوانین شدیدا ضد کارگری خود را بر محیط کار تحمیل کردند.
رژیم ایران بعد از خاتمه جنگ پی برد که برای ادامه حاکمیت طبقهاش باید نیروهای مسلح بیشتر و تکنولوژی بالاتری در اختیار داشته باشد. لذا بخش اعظم وام دریافتی را خرج تسلیحات و نیروی نظامی نمود که تا کنون بخش اعظم بودجه کشور را میبلعد.
قوانین ضد کارگری، معضل معلولین جنگی، قحطی ناشی از ۸ سال جنگ و سیاستهای ارتجاعی در قبال معیشت مردم، باعث التهاب و غلیان در جامعه شد که بخش دیگری از زحمتکشان هوادار رژیم را از آن دور نمود.
بعد از جنگ ۱۶۰ کنسرن عظیم بینالمللی (اطلاعات از سایت: اطاق ایران انلاین – قرائت در ۲۶ خرداد ۱۴۰۱) برای سرمایهگذاری و تولید وارد ایران شدند. این سرمایهگذاران برای روند مطمئن تولید، محتاج به ایران ساکت و آرام بودند. برای ایجاد کشوری با سکوت و آرامش گورستانی، رژیم جمهوری اسلامی هزاران از فرزندان مبارز این سرزمین را در سالهای ۶۰ قرن گذشته به چوبههای دار و جوخههای تیرباران سپرد.
با وجود این که سرمایههای خارجی تکان مثبت قابل ملاحظهای به اقتصاد ایران داد ولی این جنایت هولناک و گسترده، و استثمار شدیدی که از جانب این شرکتهای خارجی و بورژوازی داخلی بر زحمتکشان اعمال میشد، تکیهگاه مردمی رژیم را به طور جدی تضعیف کرد.
تقلب انتخاباتی احمدی نژاد بخش دیگر خرده بورژوازی ایران را به اعتراض کشاند. (جنبش سبز)
اعتراضات پی در پی مردم علیه فقر ، بی حقوقی و معضلات اجتماعی باعث شد تا یکی از جناحهای رژیم، جناح دیگر را ببلعد، کوچک و متحرک شود تا بتواند با سرعت، به هنگام و با نیروی کافی علیه جنبش گسترش یابنده تودههای زحمتکش و مترقی وارد صحنه شود. همین امر به طور کامل تگیهگاه مردمی رژیم را از آن جدا کرد و در مقابلاش قرار داد.
تحریمهای روزافزون آمریکا و تهدیدهای واقعی آن، فعالیت رژیم را، در یافتن نقاط گرهی خاورمیانه و مشغول کردن آمریکا در آن، تشدید میکرد.
یکی از این نقاط گرهی سوریه بود. پیشنهاد قطر جهت احداث لوله حمل گاز ۱۵۰۰ کیلیومتری به ارزش ۱۰ میلیارد دلار از قطر به اروپا از طریق عربستان، اردن، سوریه و ترکیه که در سال ۲۰۰۰ مطرح شد، در سال ۲۰۰۹ با مخالفت بشار اسد مواجه گردید. زیرا ۷۰٪ گاز مورد استفاده کشورهای اروپائی از روسیه تأمین میشود. احداث این لوله در تضاد کامل با منافع روسیه بود. آمریکا و کشورهای اروپائی تصمیم به سرنگونی بشار اسد گرفتند. روسیه، جمهوری اسلامی را که اتفاقاً منتظر چنین فرصتی بود، به سوریه کشاند. نیروهای رژیم ایران توانست علیه نیروهای مخالف بشار اسد بجنگد و نیروهای داعش را درهم بکوبد. دخالت مستقیم روسیه نیز بشار اسد را بر جایش محکم کرد و طرح آمریکا با شکست مواجه شد و منافع روسیه از خطر جهید. ولی جمهوری اسلامی توانست با دولت سوریه مناسبات اقتصادی سیاسی فشردهای را بنا نهد و به عنوان یکی از تکیهگاههای سیاسی خود در خاورمیانه از آن استفاده نماید. اما این تکیهگاه برای مردم ایران خیلی پرهزینه بود. به گفته حشمتالله فلاحت پیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس «جمهوری اسلامی ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است.»
فشارهای تحریمی آمریکا بر اقتصاد و سیاست ایران بر سر مسائل هستهای و تسلیم ایران در مقابل خواستهای کنسرنهای آمریکائی از یک جانب و تشدید، گسترش و رادیکالیزه شدن مبارزات نیرویهای مترقی در ایران از جانب دیگر، فعالیت رژیم را در ایجاد تکیهگاههای جدید در خارج از ایران ده چندان نمود. رژیم ایران با تکیه بر مرجع تقلید شیعه در عراق توانست به انسجام و گسترش نفوذ حشدالشعبی کمک کند. این سازمان ظاهرا بعد از اشغال موسل و شهرهای اطرافاش توسط داعش، علیه داعش به وجود آمد. ولی واقعیت را میتوان از دهان رئیس شورای بسیج عراق، عقیل حسینی، شنید: «بسیج عراق با تجربه بسیج ایران تشکیل شده است.» نوری مالکی در ۱۳۹۴ به خبرنگار ایلنا میگوید: «ما در ساختار بسیج عراق از بسیج ایران الگو گرفتیم.» الحسینی، دبیر کل اتحادیه رادیو تلویزیونهای عراق میگوید: « ایران عمق استراتژیک عراق و تکیهگاه اساسی ما بعد از خداوند و اهل بیت(ع) و مرجعیت است، ما جمهوری اسلامی را ذخیره الهی برای خود میدانیم... در حال حاضر تعداد نیروهای حشد شعبی ۱۴۰ هزار نفر است که تقریبا ۶۰ هزار نفر از آنها را اهل سنت و مسیحیان و دیگر قومیتها تشکیل میدهند، همه نیروهای حشد شعبی یک هدف و یک نظر دارند و همه نیروهای انقلابی هستند.» (سایت مشرق – کد خبر ۶۹۷۸۶۷)
بدین ترتیب سیاست آمریکا در عراق نیز با شکست روبرو شد و رژیم ایران هم در بین بخشی از مردم عراق و هم در قدرت سیاسی آن توانست تکیه گاه نسبتا محکمی به دست آورد.
زمانی که حوثیها با سرنگون کردن رئیس جمهور و دولت یمن قدرت سیاسی در صنعا را در ۲۰۱۵ از آن خود کردند، ایران به یاری حوثیها شتافت و با ارسال دلار و تسلیحات نظامی به تقویت آنها پرداخت. یمن در یک منطقه کاملاً استراتژیک قرار دارد. جنوب غربی این کشور با جنوب شرقی جیبوتی، باب المندب را تشکیل میدهد که در انتهای دریای سرخ قرار دارد. لذا بر سر حاکمیت بر این نقطهی استراتژیک بین منافع چین، روسیه و ایران از یک جانب و عربستان و آمریکا از جانب دیگر در خاک یمن درگیری شدیدی حاکم است. در گذشتههای نه چندان دور، در ۱۳۶۰ رهبر مقتول حوثیها، سید حسین بدرالدین حوثی به دیدار خمینی رفت و مرید او شد.
لذا برای ایران و کنسرنهای چینی و روسی حاکم بر آن، داشتن یمن به لحاظ استراتژیک اهمیت بالائی دارد. رژیم ایران با تقویت مالی و تسلیحاتی حوثی ها تکیهگاه دیگری برای خود تدارک دیده است.
تگیهگاه مهم دیگر رژیم ایران حزبالله لبنان است که مستقیما در رویاروئی با اسرائیل قرار دارد. ایران تا کنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار در تقویت این جناح در لبنان هزینه کرده است.
رژیم ایران نه فقط سازمانهای تروریستی و بعضی دولتهای شبه فاشیستی مثل رژیم بشار اسد را حمایت میکند، بلکه دست رحمت خود را بر سر مردمانی که در قلمرو حکمومتی و نفوذی این نیروها زندگی میکنند نیز میکشد. برای مردم این مناطق هزاران آپارتمان در صدها خانه چند طبقهای بنا میکند، بیمارستان و حمام برایشان میسازد و بر معیشت و گذاران زندگی آنها کنترل میکند که چیزی کم و کسر نداشته باشند. این مناطق به واقع تکیه گاههای رژیم جمهوری اسلامی هستند. مردمان آن جا رژیم ایران را یک رژیم مردمی دست و دل باز میشناسند که به همه نیازهای آنها رسیدگی میکند.
در عین حال نفوذ خزندهی کنسرنهای بینالمللی چین و روسیه در اقتصاد ایران، رژیم را از همان اوان، آرام آرام به ابزاری در خدمت خود تبدیل نمودند. به طوری که حجم مبادلات دو کشور چین و ایران در سال ۲۰۱۴ تا ۵۱٫۸ میلیارد دلار افزایش یافت. (رادیو فردا – ۶ فروردین ۱۴۰۰) توافقنامه ۵۰۰ میلیارد دلاری ۲۵ ساله نیز قلادههای دیگری از وابستگی به کنسرنهای چینی برگردن رژیم ایران محکم کرد.
حجم مبادلات تجاری با روسیه نیز پس از گروگان گیری سفارت آمریکا، تا به امروز افزایش داشته است. در سال ۲۰۲۱ حجم این مبادلات به حدود ۴ میلیارد دلار بالغ میگردد. این مقدار، هنوز تجارت کنسرنهای روسی با ایران را که با واسطه، اجناس ایران و کشورهای دیگر را مبادله میکنند، در بر نمیگیرد. (ایرنا – ۹ بهمن ۱۴۰۰ – کد خبر: ۸۴۶۳۰۲۱۸) واگذاری 20 ساله میدان گاز چالوس که بزرگترین میدان گاز جهان است به روسیه، یکی از غارتگرانهترین قراردادهای بینالمللی میباشد.
با درنظر گرفتن کل حجم مبادلات تجارت خارجی ایران ۶۳٫۱ میلیادر دلار، میتوان درجه نفوذ اقتصادی دو کشور امپریالیستی چین و روسیه و ناشی از آن نفوذ سیاسی آنها را در ایران درک کرد.
در نتیجه مهمترین تکیهگاه خارجی رژیم جمهوری اسلامی، به لحاظ اقتصادی و سیاسی در مقابل آمریکا و تا اندازهای غرب، دو کشور امپریالیستی چین و روسیه میباشد. ولی تکیهگاه سیاسی و تودهای جمهوری اسلامی همان نیروهای تروریستی نامبرده و مردمان تحت کنترل آنهاست.
رژیم ایران زحمتکشان کشور را با شدتی بی مانند استثمار میکند، به بند میکشد و شیره جان آنها را میمکند. آن وقت این ثروت به خون آغشته و منابع ملی را دست و دل باز برای تأمین نیروهای تروریستی و مردمان آنها خرج میکند.
به لحاظ تصویری، قشر نازکی از سرمایهداری ایران و نماینده آن رژیم جمهوری اسلامی همچون فاتحانی عمامه به سر نیروی کار و زحمت این کشور را به گروگان گرفتهاند تا جیب کنسرنهای ارباب را بیانبانند و تروریستها و مردمان دیگر را با خود همراه کنند.
این که در اعتصابات و تظاهرات، نیروهای لبنانی، سوری، عراقی و یا یمنی اسلحه به دست در مقابل تظاهر کنندگان در ایران ظاهر میشوند، امریست کاملاً طبیعی. رژیم جمهوری اسلامی دوستان خود را علیه دشمنانش بسیج کرده و وارد صحنه میکند.
27 خرداد 1401
نظم کمونیستی