اندرز حزب کمونیست ایران به طبقه کارگر کافی نیست
اخیراً در سایت جهان امروز مقالهای به تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۳ تحت عنوان "سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی در گرو آمادگی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" انتشار یافته است.
نارسائیهای مقاله ما را بر آن داشت که به آن برخورد کنیم، نارسائیها را نمایان سازیم و اصلاحاتی بر آن وارد کنیم.
جنبش کارگری ایران حدود ۱۲۲ سال در پراکندگی در تلاش و مبارزه است. این طبقه فقط در یک دوره دو ساله، زمان نخست وزیری دکتر مصدق، یعنی دوره آزادیهای دمکراتیک از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ توسط حزب توده ایران توانست بخشاً در اتحادیههای علنی کارگری متحد شود و از پراکندگی نجات یابد. سپس مجدداً دوره سرکوبها و پراکندگی آغاز گردید که تا کنون ادامه دارد.
مبارزات طبقه کارگر در تمام این ۱۲۲ سال چه آگاهانه و چه ناآگاهانه معیشتی – سیاسی بوده است. به بیان دیگر در لحظاتی هم که بخشی از این طبقه مبارزه فقط معیشتی را در پیش میگیرند، به دلیل حضور نیروهای سرکوب بورژوازی لاجرم مبارزه معیشتی شکل مبارزه سیاسی نیز به خود میگیرد. ولی طبقه کارگر با این سطح از مبارزه معیشتی - سیاسی قادر نیست همراه اقشار دیگر زحمتکش و نیروهای مترقی، سرنگونی انقلابی را در پیش بگیرد.
مقاله نام برده از حزب کمونیست ایران نیز در این مورد موضع ظاهراً درست ولی دو پهلوئی را اتخاذ کرده است. در مقاله آمده است: «بدون حضور جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه نمیتوان پیشروی جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تضمین کرد.»
"جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" یعنی چه؟
این، هم میتواند بدین معنی باشد که تا وقتی جنبش کارگری هدف تخریب نظام سرمایهداری و بر قراری سوسیالیسم را در پیش نگیرد، یعنی به جنبش سوسیالیستی – کارگری تبدیل نشود، نمیتواند به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی دست یابند.
در عین حال "جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" میتواند به این معنی باشد که تا وقتی جنبش کمونیستی که جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است در صحنه نباشد این سرنگونی انقلابی عملی نمیگردد.
اگر ما برداشت اول را از "جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" در نظر بگیریم در ادامه چنین میآید: «اکنون منافع طبقاتی و مبارزه سیاسی طبقه کارگر ایجاب میکند که پرچم مبارزه برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی، پرچم مبارزه برای لغو مجازات اعدام، پرچم مبارزه برای لغو قانون حجاب اجباری و پرچم مبارزه علیه جنگ افروزی در دست طبقه کارگر باشد». این موضع درستی است ولی در ادامه میگوید: «طبقه کارگر برای انجام این رسالت باید بر پراکندگی صفوف خود غلبه کند و برای غلبه کردن بر ضعفهای خود باید فرصت داشته باشد. اما طبقه کارگر این فرصت را با جنبش عظیم اعتراضی و اعتصابی ایجاد کرده است.» و «در این دوره انقلابی میتواند بر این ضعفها غلبه کند.»
این بدان معناست که جنبش کارگری بدون وجود یک جنبش قوی، متحد و یکپارچه کمونیستی، یعنی بدون وجود یک حزب کمونیست راستین سراسری، میتواند بر ضعفهای خود غلبه کند. به بیان دیگر جنبش کارگری بدون حضور و تأثیرگذاری جنبش کمونیستی میتواند به جنبش سوسیالیستی کارگری تبدیل شود و بر ضعفهای خود غلبه کند. این هیچ چیزی غیر از اکونومیسم خالص و دنباله روی از جنبش کارگری نیست.
مقاله اساساً به این سؤال جواب نمیدهد که چرا طبقه کارگر باید پرچمدار و مدافع خواستهای دمکراتیک مردم باشد؟
کارگران با شرکت در جنبشهای دمکراتیک و پشتیبانی از آنها اولا این جنبشها را در مبارزه علیه رژیم به خاطر درخواستهایشان تقویت مینمایند و دوماً کارگران آگاه فقط در این جنبشهای دمکراتیک میتوانند به مردم نشان دهند که در رژیمهای سرمایهداری رسیدن به حداکثر خواستهای دمکراتیک غیر ممکن است. فقط در سوسیالیسم خواستهای محقانه مردم میتواند کاملا برآورده گردد.
حال اگر ما برداشت دوم را از "جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" در نظر بگیریم، معضل دیگری در مقابل ما قد علم میکند:
این برداشت به وجود میآید که جنبش سوسیالیستی در صحنه جامعه حضور ندارد.
ندارد؟
دارد!
حتی در جنبش کارگری نیز نفوذ نسبی دارد، ولی پراکنده است، ضعیف است. بین بخشهای مختلف جنبش کمونیستی گرایش به وحدت بسیار اندک است. جنبش کمونیستی به صورت هستههای کوچک و مخفی، به صورت گروهها و احزاب شناخته شدهایست که بخشی از هر سازمان و یا گروهی در داخلی و بخشی از آن در خارج به حیات خود ادامه میدهند و همه آنها در تلاش هستند که بخش داخل خود را تقویت کنند. به بیان دیگر جنبش کمونیستی در جامعه حضور دارند. نفی این مسأله نفی وجود جنبش کمونیست ایران است.
حال ما با نیت "خیر" به این موضع گیری برخورد میکنیم که منظور حزب کمونیست ایران این است جنبش کمونیستی چنین پراکنده و غیر متحدی را میتوان بی تأثیر در جنبش کارگری در نظر گرفت و در نتیجه عدم حضور به حساب آورد. این برداشت نیز کاملا غیر واقعیست زیرا وقتی بیانیههای کارگری را مطالعه میکنیم در برخی از آنها تأثیر عمیق جنبش کمونیستی را میتوانیم ردیابی کنیم.
ولی چه باید کرد که طبق برداشت اول، "جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" در صحنه جامعه حاضر و نیز طبق برداشت دوم "جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر" در صحنه حضور داشته باشد؟
در این مورد مقاله هیچ طرحی ارائه نمیدهد. هیچ چیزی نمیگوید. اگر ما نتوانیم به این سؤال اساسی جواب دهیم، گفتارهای ما به اندرزهای بی خاصیتی تبدیل میشود که به هیچ کاری نمیآید.
جنبش کارگری وقتی میتواند سمت و سوی سوسیالیستی در پیش گیرد که جنبش کمونیستی در آن نفوذ کند و جنبش کمونیستی، کارگری گردد. این پروسه مستلزم یک حرکت واحد دوگانه در جنبش کمونیستی ایران است: حرکتی که دوگانگیاش تفکیک ناپذیر است.
الف- بخشهای جنبش کمونیستی سمت پیوند با کارگران را در پیش گیرند و آنهائی که چنین پیوندی را دارند آن را مستحکم و مستحکمتر کنند، به جای حرافی و اشک ریزی برای نبود حزب کمونیست واقعی در کشور، به سازماندهی کارگران پیشرو بپردازند.
ب- در این روند، دامن زدن به یک مبارزه ایدئولوژیک خلاق و سازنده جهت یکی شدن و ایجاد گام به گام "حزب کمونیست راستین و سراسری ایران" ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد.
شاید حزب کمونیست ایران واقعا خود را "حزب کمونیست راستین و سراسری ایران" میداند. این یک توهم است. با چنین توهمی حزب کمونیست ایران هیچگاه قادر نخواهد شد با دیگر بخشهای جنبش کمونیستی ایران جهت ایجاد "حزب کمونیست راستین و سراسری ایران" متحد شود و مجبور است در مقابل آن بایستد. زیرا این حزب پیشاپیش خود را چنین حزبی میداند.
۳- نقطه آغازین، آگاهانه و مصممانه جنبش کمونیستی در این حرکت دوگانه در کجاست؟ به این سؤال نیز پاسخی در مقاله فوقالذکر وجود ندارد.
از نظر ما، نشستی است از نمایندگان بخشهای مختلف جنبش کمونیستی و کمونیستهای منفرد برای حل گام به گام دو معضل بیان شده. ما این نشست اولیه را کنفرانس مینامیم و در کمون شماره ۴۲ در رابطه با آن توضیح دادهایم.
نتیجه این که: سرنگونی انقلابی رژیم سرمایهداری – فاشیستی جمهوری اسلامی ایران زمانی قابل تحقق است که کمونیستها طی یک حرکت دو وجهی – حرکت در سمت طبقه کارگر و حرکت در جهت یکی شدن و ایجاد حزب کمونیست راستین و سراسری ایران - بتوانند جنبش کارگری را سوسیالیستی کرده و از این طریق جنبش عمومی مردم زحمتکش ایران سمت انقلاب سوسیالیستی در پیش گیرد. و این زمانی به یک حرکت عمومی واقعی در جهت سرنگونی تبدیل میگردد که طبقه کارگر با کمک حزب کمونیستاش خود و مردم را متحد کرده و مبارزه مسلحانه تودهای را سازمان دهد.
در این لحظهاست که در صورت مساعد بودن شرایط بینالمللی، جنبش سوسیالیستی اکثریت مردم، رژیم سرمایهداری خونخوار حاکم بر ایران را به طور انقلابی سرنگونی خواهد کرد.
نظم کمونیستی
26.10.1403
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما در زیر مقاله مندرجه در سایت جهان امروز را میآوریم تا خواننده بتواند خود قضاوت کند.
سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی در گرو آمادگی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر
یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳
اکنون و در شرایطی که بخشی از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی ایران از سر استیصال، به فشارهای حداکثری ترامپ و یا برخی دیگر به عملیات موشکی ارتش اسرائیل و بعضی ها هم به این “باور” که بعد از سرنگونی بشار اسد در سوریه نوبت براندازی جمهوری اسلامی در تهران فرا رسیده، امید بسته اند، تمام بحث بر سر این است که چگونه می توان پیشروی جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تضمین کرد. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی امری عملی و ممکن است. بحران های جمهوری اسلامی عمیق تر و فراگیرتر و حادتر از آن هستند که این رژیم در برابر آنها تاب مقاومت داشته باشد.
فراتر از بحران های فراگیر و عمیق اقتصادی و اجتماعی، تحولات اخیر در خاورمیانه بار دیگر نشان داد که استراتژی منطقه ای رژیم جمهوری اسلامی با شکست کامل روبرو شده است. شکست حزب الله در لبنان در نتیجه ضربات کوبنده ای که اسرائیل بر آن وارد آورد به معنای شکست نقشه های راهبردی جمهوری اسلامی است. سقوط رژیم بعث بشار اسد در سوریه که نقش ستون اصلی نیروهای محور مقاومت رژیم جمهوری اسلامی را بر عهده داشت در همان حال به معنای سقوط رژیم جمهوری اسلامی در این کشور است. اکنون با شکست حزب الله در لبنان و سقوط رژیم دیکتاتوری بشار اسد نیروهای محور مقاومت رژیم جمهوری اسلامی در منطقه از هم فروپاشیده اند.
پایه های حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر چشمان مردم یکی بعد از دیگری فرو می ریزند. بدون تردید این شکست های راهبردی در همانحال که جنگ و نزاع باندهای حکومتی را تشدید و بحران حکومتی را عمیق تر کرده، رویکرد جنبش های اعتراضی را تعرضی تر می کند. در شرایط کنونی درماندگی رژیم در پاسخگویی به مطالبات جنبش اعتصابی کارگران، بازنشستگان، پرستاران، معلمان و دانشجویان و دیگر جنبش های اعتراضی، اعتلای سیاسی این جنبش ها و یک برآمد توده ای را در چشم انداز نزدیک قرار داده است. حکومت اسلامی با همه جناح هایش تشدید سرکوب را به استراتژی بقای خودش تبدیل کرده است، اما تجربه تمام حکومت های دیکتاتوری و تجربه سقوط دیکتاتوری بشار اسد در سوریه هم نشان داد که با تکیه کردن بر استراتژی سرکوب نمی توان حکومت اسلامی را از خطر سرنگونی نجات داد.
رژیم جمهوری اسلامی برای بقای خود به حزب پادگانی سپاه پاسداران که شبکه های خبرچینی و مافیای و سرکوب خود را به پهنای ایران گسترانده است، تکیه دارد. اما اگر نیروی متحد و یکپارچه کارگران در مراکز کلیدی تولید با سلاح اعتصاب به حرکت در آید و به ستون فقرات اعتراضات و اعتصابات سیاسی عمومی تبدیل شود می تواند ماشین سرکوب سپاه پاسداران را فلج و در هم شکند.
تجربه خیزش ها و جنبش های انقلابی در هفت سال گذشته در ایران و تجربه انقلاب ها این را به ما نشان داده است که انقلاب را می تواند اقلیتی در جامعه آغاز کند، اما اگر نیروی اصلی انقلاب وارد عمل نشود، این اقلیت نمی تواند انقلاب را به پیروزی رساند. تحلیل دینامیسم و شناخت نیروی محرکه انقلاب در ایران این را به ما می گوید که بدون حضور جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه نمی توان پیشروی جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را تضمین کرد.
تجربه تمام انقلاب ها در قرن بیستم و خیزش های انقلابی در قرن بیست و یکم و تجربه خیزش های چند سال اخیر در ایران نشان می دهند، در شرایط امروز ایران اعتصابات سراسری کارگران در مراکز کلیدی تولید و خدمات با تلفیق خواسته های اقتصادی و سیاسی که به ستون فقرات اعتصاب عمومی سیاسی تبدیل شده باشد، محتمل ترین سیر پیشروی انقلاب است. هر انقلابی راستین که خواهان سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است باید به تلاش برای بسیج جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر بپیوندد. این امر را نباید دور از دسترس دانست. طبقه کارگر اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهد و با توجه به جایگاه تعیین کننده ای که در تولید اجتماعی دارد، با توجه با جایگاهی که در صنایع کلیدی دارد می تواند، چرخ اقتصاد حکومت اسلامی سرمایه داران و منبع تأمین نیروهای سرکوب و بوروکراسی دولتی را فلج و زمینگیر کند. درست است که طبقه کارگر برای انجام این رسالت باید بر پراکندگی صفوف خود غلبه کند و برای غلبه کردن بر ضعف های خود باید فرصت داشته باشد.
اما طبقه کارگر این فرصت را با جنبش عظیم اعتراضی و اعتصابی ایجاد کرده است. اکنون جنبش کارگری ایران یکی از پر اعتراض و اعتصاب ترین جنبش های کارگری جهان است. نباید تردیدی داشته باشیم طبقه کارگر ایران با توجه به فرصتی که با تکیه بر جنبش اعتصابی خود به وجود آورده است آنهم در این دوره انقلابی می تواند بر این ضعف ها غلبه کند. در گام اول باید تلاش کرد که طبقه کارگر مطالبات اقتصادی عاجل خود را به خواسته های سیاسی متناسب با این دوره انقلابی تلفیق کند. اکنون منافع طبقاتی و مبارزه سیاسی طبقه کارگر ایجاب می کند که پرچم مبارزه برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی، پرچم مبارزه برای لغو مجازات اعدام، پرچم مبارزه برای لغو قانون حجاب اجباری و پرچم مبارزه علیه جنگ افروزی در دست طبقه کارگر باشد.
اکنون وقت آن است که جنگ جمهوری اسلامی علیه زنان بر سر حجاب را به جنگ کل جامعه علیه جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. اکنون زمان در آمیختن مطالبات اقتصادی با مطالبات سیاسی است، اکنون وقت آن است که طبقه کارگر پرچم مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را در دست بگیرد. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تحت رهبری طبقه کارگر نه فقط از زاویه منافع طبقه کارگر و جنبش آزدیخواهی و برابری طلبی در ایران به یک ضرورت و نیاز سیاسی تبدیل شده است، بلکه از زاویه منافع کارگران در منطقه خاورمیانه و جنبش آزادیخواهانه در این منطقه و جهان نیز تحول مهمی بحساب می آید.
سخن روز: تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له