آیا بحرانهای اجتماعی ناشی از سوء مدیریت است یا اقدامات آگاهانه طبقه سرمایهدار حاکم؟
در جواب به چرائی وجود بحرانهای اجتماعی مثل گرانی، فقر، کمبود دارو، عدم دسترسی به مسکن مناسب و... دو نگرش کاملا متضاد و آشتی ناپذیر وجود دارد:
۱- بحرانهای اجتماعی ناشی از سوء مدیریت فرد و یا گروه اوست.
۲- بحرانهای اجتماعی اقدامات آگاهانه جناحهای مختلف سرمایهداریست برای چپاول و غارت هر چه بیشتر مردم زحمتکش.
در این نوشته ما به بررسی و تحلیل این دو نظر میپردازیم:
۱- بحرانهای اجتماعی ناشی از سوء مدیریت فرد و یا گروه اوست.
تمام رسانههای رسمی کشور، همه تئوریسینهای جیرهخوار و مجیزگوی رژیم، همه روشنفکران و جامعه شناسان وابسته و یا نادان که قادر به ریشهیابی بحرانهای اجتماعی نیستند، همه و همه در بوق و کرنای "سوء مدیریت" میدمند. همه آنها خواسته و ناخواسته خاک به چشم مردم میپاشند و علل واقعی بحرانها را از دید مردم میپوشانند.
کیهان تهران در این مورد چنین دُرافشانی میکند: «در حال حاضر یکی از اصلیترین مشکلات کشور که ریشه بسیاری از نابسامانیها است موضوع سوء مدیریت در برخی از دستگاههای اجرایی کشور است. اگر تمامی امکانات داخلی برای حل مشکلات اقتصادی کشور فراهم گردد، ولی مدیریتی توانمند، قوی و منسجم اعمال نگردد، بدون شک توانمندیها و امکانات کشور در خدمت مردم و پیشرفت کشور قرار نخواهد گرفت.» (کیهان ایران)
از نظر ایشان مثلا بحرانهای لاعلاج در صنعت خودروسازی ناشی از ندانمکاری برخی مسئولین غیر متخصص میباشد. اگر بر رآس این صنعت یک و یا گروهی از متخصصین کارآمد قرار گیرد همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت.
دکتر رضا واعظی، استاد رشته مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبائی نیز میگوید: «باور علم بودن مدیریت در ایران یا وجود ندارد یا در صورت وجود، خیلی ضعیف است. علم باوری، یکی از وجوه تمایز ملل پیشرفته نسبت به ملل کمتر توسعه یافته است. مدیران و مسئولان ما نه تنها این باور را ندارند؛ بلکه در نهایت سماجت و جسارت، غیرتحصیل کردگان رشته مدیریت را وارد این کار میکنند. این جسارت ناشی از ندانستن و فقدان باور به علم بودن مدیریت است.» (سایت عطنا)
از نظر ایشان اگر یک یا چند تحصیل کرده دوره مدیریت بر رأس وزارت بهداری جا خوش کنند، دنیای پزشکی و بهداشت ایران به بهشت برین تبدیل میگردد.
سایت بهار سطحیتر از موضع سایت عطنا چنین میگوید: «یکی از موضوعاتی که در این مورد کمتر مورد توجه بوده، پدیدهای است که میتوان آن را «دانش سطحی» یا «خود توانمندپنداری» نامید. این پدیده در جوامع دیگر نیز به عنوان یک عارضه و آسیب شناخته شده و در جهت اجتناب از آن تلاش شده است.»
به بیان دیگر اگر بر رأس بانک ملی ایران یک انسان توانمند که توانمند پندار نیست و سطح دانش خوبی دارد، قرار گیرد دیگر دزدی و غارت از سیستم بانکی ایران رخت بر میبندد.
نویسندهای در سایت dla.ir سعی در ژرف اندیشی میکند. او از دو نوع مدیریت صحبت میکند: مدیریت ضعیف و سوء مدیریت. «اگر دلیل این همه نابسامانیها، منهای دشمنیهای بیگانگان، ضعف مدیریت باشد؛ حکایت از این دارد که معتقدین به اسلام و انقلاب؛ آدمهای بیعرضهای هستند که توان مدیریت و اداره درست کشور را ندارند!
اما اگر دلیل این همه نابسامانیها، سوء مدیریت باشد؛ پرده از یک نوع شوربختی خطرناک برداشتهایم. یعنی باعث و بانی این همه نابسامانیها، کسانی هستند که با عوامفریبی و حقهبازی؛ خود را دیندار و انقلابی معرفی کرده و با اشغال بخشی از پستهای مسئولیتی، بجای خدمت صادقانه، خیانت میکنند و کشور را با وضعیت نابسامان روبرو ساختهاند.»
بر مبنای این نظر سوء مدیریت عبارت است از عوامفریبی و حقه بازی و تظاهر به دین داری. در این صورت سوء مدیریت فردیست. یک آدم شارلاتان حقهباز از راه میرسد، بر امری مسلط میشود و شروع به چپاول میکند. بدون این که دولت و یا دولتمردان از این روند بوئی ببرند.
حسین رئیسی نماینده مردم شرق هرمزگان هم میگوید: «عمده مشکلات مردم ناشی از تحریم ها نیست بلکه ریشه در سوء مدیریت مدیران نالایقی دارد که اصرار بر ماندن در بعضی از مناصب دارند و در عین حال قادر به انجام وظایف خود نیستند.» (خبرگزاری مهر ۱۴۰۰)
این جناب نیز نالایقی فردی را در ظهور بحران جا میزند.
چنانکه ملاحظه میشود از نقطه نظرات فوق فرد مقصر است، این فرد و یا گروه کوچکاش است که نمیتواند و یا نمیخواهد درست مدیریت کند. ساختار سرمایهداری خوب است، رهبر فرمایشات درست میفرماید، ساختار دولت، اسلامی و انقلابی است و فقط آدمهای نالایق و یا آب زیرکاه کارها را خراب میکنند و بحران به وجود میآورند.
این درک از مسأله ظهور بحران و علل آن بسیار نارسا، یکجانبه و ارتجاعیست، زیرا که بر علتالعلل که ساختار سرمایهداری و جناحهای متشکل سرمایهداریست، پرده ساتر میکشد.
۲- بحرانهای اجتماعی اقدامات آگاهانه جناحهای مختلف سرمایهداریست برای چپاول و غارت هر چه بیشتر مردم زحمتکش.
افکار، ایدهها، شرایط زندگی و سمت و سوی سیاسی افراد جامعه از آسمان بر مغزشان نازل نمیشود. هر فردی که در جامعه زندگی میکند، تحت تأثیر برایند نیروهائی قرار میگیرد که در جامعه تأثیر میگذارند. جامعه ایران مثل تمام جوامع بشری به طبقات آشتی ناپذیر تقسیم گشته است. طبقاتی که منافع متضاد دارند و بر مبنای این منافع جدالی عظیم و حتی در مراحلی خونین بین آنها حاکم میگردد. لذا افکار هر انسانی تحت تأثیر این مبارزه طبقاتی است و هر انسانی وابستگی طبقاتی و قشری خاصی دارد، چه خود، آگاه باشد و یا نباشد.
یک انسان تنها قادر نیست حرکاتی را در جامعه سبب شود که کل آن جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. چنین حرکاتی توسط یک طبقه و یا یک قشر از آن طبقه یا طبقه دیگر میتواند امکان ظهور یابد.
افراد یک قشر خاص از یک طبقه که دارای منافع مشترک خاص هستند میتوانند بحرانی را سازمان دهند که منافع آنها را برآورده نماید.
ما در زیر به دو نمونه از این بحرانها میپردازیم:
نمونه اول:
کهنه و فرسوده بودن وسائل نقلیه (اتوبوس، تاکسی، ماشینهای باربری کوچک) شهر تهران به عنوان پایتخت، هم به آلودگی مرگ آور هوا میانجامد (به ویژه در زمستانها) و هم از سرعت لازم جهت هماهنگی کارهای شهری میکاهد.
لذا شهرداری اقدام به "حل" این معضل میکند.
شهردار تهران طبق قراردادی که مبلغ آن را ظاهرا کسی جز شهردار نمیداند از کشور چین ۲۵۰۰ اتوبوس برقی و ۲۷۵۰۰ تاکسی برقی خریداری میکند. در رژیم جمهوری اسلامی که همه چیز تحت نظارت و کنترل یک فرد (خامنهای) قرار دارد، ظاهرا مبلغ قرارداد نا مشخص است. صبحت از قرارداد ۱۳ میلیارد یورو، ۲٫۶ و کاهاً ۹ و اخیراً ۵ میلیارد یوروئی است.
روشن است که ناروشنی در مبلغ قرارداد برای غربال بی سرو صدای مبلغ چپاول شده از مبلغ پرداختیست.
ظاهرا شهرداری ۲۵۰۰ اتوبوس تمام برقی به چین سفارش داده است ولی سید جعفر تشکری هاشمی رئیس کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای شهر تهران به تمسخر و انتقادی میگوید: «ما اتوبوسی میخریم که دو برابر یک اتوبوس دیزلی قیمت دارد، اما در فصل زمستان موتور دیزلی آن را روشن میکنیم.» (تین نیوز)
اتوبوسهای برقی اساسا برای جلوگیری از آلودگی کشنده هوای تهران در زمستان سفارش داده شده است. ولی دقیقا این اتوبوسها در زمستان برای گرمای داخلی و سوخت حرکتی خود باید از گازوئیل استفاده کنند.
روشن است که کنسرن چینی سازنده اتوبوس برقی خودسر موتور دیزلی به اتوبوس برقی اضافه نکرده است. زیرا بدنامی بینالمللی آن خطرناکتر از سود لحظهای آن است. این بحران را آن نیروی اجتماعی که شهردار تهران نیز متعلق بدان است به وجود آورده است.
مبلغ مورد قرارداد به طور کامل به کنسرن اتوبوس سازی چینی پرداخت شده است. این در حالی است که کارخانجات اتوبوس برقی سازی ایران نیز با کمترین کمک دولتی میتوانستند بجای تحویل ۵۰۰ اتوبوس برقی در سال ۱۰۰۰ عدد تحویل شهرداری دهند. تسنیم مجبور به اقرار است که مینویسد: «اگر شهرداری تهران با تعداد بیشتر با شرکت ایرانی شتاب قرارداد منعقد میکرد، امسال ۵۰۰ دستگاه و سال آینده ۵۰۰ دستگاه اتوبوس برقی دیگر تولید میکردیم؛ توان افزایش تا ۱۰۰۰ دستگاه در سال را داریم؛ تولیدکنندگان داخلی توان تولید ۵ برابر قرارداد چین را دارند! ... باید بگوییم که شاهد سنگاندازی در مسیر حرکت کشورمان به سمت برقیسازی خودروها هستیم ... احساس میشود یک جریانی در حال تخریب اصل استراتژی لزوم حرکت بهسمت برقیسازی خودروها است» (سایت تسنیم)
این تخریب چگونه است؟
«برای عقد قرارداد با تولید کنندگان داخلی، گزینه پرداختهای غیرنقدی را روی میز قرار میدهند که حداقل برای شرکتهای نوپا نظیر ما کارآمد نیست زیرا ما به تأمین سرمایه در گردش برای تولید انبوه نیاز داریم و گزینههای غیرنقدی ضمن زمانبر بودن، بعضاً ریزش ارزش دارند.» (تسنیم – مسئول کارخانه عقاب افشان)
نتیجه این که: ۱- اتوبوسهای سفارش داده شده از چین به دلیل این که در زمستان با دیزل کار میکند، نه تنها آلودگی هوا در زمستان را از بین نمیبرد بلکه بر شدت آن میافزاید. ۲- مبلغ چندین میلیارد یورو از انبان خالی زحمتکشان ایران به کنسرن چینی پرداخت شده است. ۳- صنایع خودروسازی کشور عقب رانده شده و به ورشکستگی نزدیکتر شده اند، ۴- واسطههای این قرارداد که شرکتهای صادرات وارداتی نوین ایران هستند (بورژوازی تجاری مدرن ایران) از قبل این قرارداد میلیونها یورو به جیب میزنند.
چنانکه ملاحظه میشود، بحران آلودگی هوای تهران به ویژه در زمستان و فرسودگی ماشینهای حمل و نقل ناشی از سوء مدیریت این و آن فرد نیست بلکه ناشی از برنامه ریزی دقیق بورژوازی تجاری مدرن ایران برای ورشکست کردن صنایع داخلی و وارد کردن مایحتاج کشور (در اینجا اتوبوس برقی) از خارج و کسب میلیونها و میلیاردها یورو سود است.
نمونه دوم:
در ایران یک بحران حاد و نهاینه شده داروئی وجود دارد. کارخانجات دارو سازی ورشکست میشوند، واردات دارو شدت میگیرد، شرکتهای وارد کننده دارو قیمتها را آنچنان بالا میبرند و بازار سیاه درست میکنند که هر ساله میلیاردها دلار از جیب مردم بیمار که اکثرآً زحمتکشان هستند، میربایند.
به یک مسیر ارزی توجه کنیم: دولت برای واردات دارو ارز تعیین میکند. این ارز همانند دکل نفت “گم میشود“. رئیس جمهور مملکت جرأت نمیکند نام شرکت رباینده ارز را افشا کند و میگوید ارز گم شده است.
یکی از وارد کنندگان دارو آقای معین میگوید: «نهادهای دریافت کننده مشخصاند، اما به کسی پاسخگو نیستند. آقای پزشکیان هم میداند کدام نهاد ارز دارو را میبلعد، فقط نمیتواند اسم بیاورد.» (رادیو فردا)
شرکتهای وارد کنند دارو و برخی کارخانجات دارو سازی ایران که با این شرکت ها دست در دست هم دارند، پس از ایجاد مصنوعی یک دوره قحطی دارو، قیمتها را تا میتوانند بالا میبرند و در عین حال بازار سیاه درست میکنند. «واحدهای تولیدی از پیش میدانند قرار است حوزهٔ دارو دچار چه تحولاتی شود. به همین دلیل، بازار را بعد از یک دورهٔ فراوانی دچار کمبود و کسری میکند تا با ایجاد شرایط سهمیهبندی، عطش خرید بالا برود و این، یعنی سود.» (همانجا)
اقای راغفر، استاد اقتصاد در یکی از سخنرانیهایش به روشنی میگوید که شرکتهای وارد کنند دارو سعی میکنند کارخانجات داروسازی ایران را ورشکست کنند و پولی را که بعد از آن هر ساله به جیب میزنند ۴۰ میلیارد دلار خواهد بود.
و امروزه متآسفانه پیشگوئی داهیانه این استاد شریف و صادق به واقعیت پیوسته است.
چنانکه ملاحظه میشود در مورد دارو نیز سوء مدیریت در کار نیست. برنامه ریزی دقیق بورژوازی تجاری مدرن ایران برای ورشکست کردن کارخانجات دارو سازی داخلی و تخصیص پخش دارو در کشور توسط خود است. بحران دارو دست ساز بخشی از سرمایهداری ایران است.
اینها نمونههائی هستند که واقعیت و ماهیت بحرانها در ایران را نشان میدهند. این بحرانها مصنوعی ایجاد میشوند تا این و یا آن قشر بورژوازی ایران را فربهتر کند. ولی برای مخفی کردن این واقعیت، در رسانههای دولتی و غیر دولتی در بوق سوء مدیریت میدمند.
نظم کمونیستی
۲۵ اسفند ۱۴۰۳