چرا جنبش کمونیستی ایران نتوانسته به یک حزب کمونیستی راستین و سراسری دست یابد؟
رشد روزانه قیمت مواد مصرفی خانوادههای زحمتکش، در نتیجه افزایش روزافزون فقر، بی سرپناهی، بیماریهای گوناگون و تشدید ترور و خفقان در شکل دستگیریهای فلهای و اعدامهای روزانه از یک جانب و گسترش مبارزات و تکامل آگاهی اقشار و طبقات مردم در جامعه به ویژه طبقه کارگر، ضرورت انقلاب اجتماعی را به مسأله روز تبدیل کرده است. بر این پایه مسائل استراتژیک و تاکتیکی این انقلاب نیز مورد بحث است که در مرکز آن اتحاد طبقه کارگر و ضرورت وجودی حزب سیاسی رهبری کننده این طبقه، حزب کمونیست راستین و سراسری ایران، قرار دارد.
ولی با وجود این که برای پیشبرد انقلاب ضد سرمایهداری، ضرورت وجودی این حزب دهها سال است که احساس میشود اما تا کنون چنین حزبی نتوانسته است پا به عرصه وجود گذارد.
چرا؟
۱- آرایش طبقاتی جامعه ایران:
در تابستان سال ۱۴۰۳ سهم صنعت از اشتغال در کل کشور معادل ۳۳٫۳٪ بوده است. (دنیای اقتصاد)
آمار اشتغال در بخش خدمات در سال ۱۴۰۲ حدود ۱۲۴۵۸۸۲۸ نفر، در بخش صنعت به ۸۳۹۹۸۱۶ نفر و تعداد افراد شاغل در بخش کشاورزی ۳۸۲۲۲۰۰ نفر بوده است. (آمار از: سایت آمار فکت)
در این سال کل جمعیت شاغل ۲۴۶۸۰۸۴۴ نفر بوده است. حدود ۲۰٪ این جمعیت (۴۹۳۶۱۶۸،۸ نفر) را صاحبان صنایع و ماشینهای کشاورزی و کارمندان اداری و سرکارگران تشکیل میدهد. در نتیجه حدود ۱۹۷۴۴۶۷۵ نفر را کارگران و زحمتکشان شهر و روستای ایران تشکیل میدهند. تعداد این زحمتکشان با خانواده به طور متوسط ۳ نفره حدود ۵۹ میلیون نفراند.
خرده بورژوازی (شهر و روستا) با خانواده حدود ۱۸ میلیون نفر را تشکیل میدهد.
حدود ۸ میلیون نفر نیز افراد و خانواده طبقه حاکم، بورژوازی در اپوزیسیون و نیروهای مسلح هستند.
چنانکه ملاحظه میشود بعد از طبقه کارگر، خرده بورژوازی پرجمعیتترین قشر جامعه را تشکیل میدهد که خود به اقشار مختلفی تقسیم میشود. قشر فقیر خرده بورژوازی نزدیکترین به پرولتاریای ایران هستند. تمام این اقشار پرچم تقدس مالکیت خصوصی را گاها محکمتر از بورژوازی در دست دارند. آنها میخواهند و تلاش میکنند که بورژوا شوند و نه پرولتر. وقتی در اثر فقر و مسکنت مجبور میشوند در کارخانهها به کارگری بپردازند و وارد طبقه کارگر شوند، این خصلت ذاتی خود را به آسانی از دست نمیدهند و همیشه روزهای "خوب و پر نعمت" را حسرت میخورند.
امروزه بخش وسیعی از مادونترین قشر خرده بورژوازی که اکثراً تحصیل کرده هم هستند وارد طبقه کارگر میشود.
افراد این قشر در درون طبقه کارگر تأثیر دو گانهای دارند: از یک طرف آگاهی و اطلاعات در مورد اوضاع بینالمللی و داخلی، مسائل تئوریک و تاریخی و تجربیات انقلابی را به درون این طبقه تزریق میکنند و باعث رشد آگاهی و اطلاعاتی کارگران میشوند و از جانب دیگر، گرایش قشری خود را در اشکال مختلف به صورت سیاست سازش با بورژوازی، کوتاه آمدن در مبارزه رادیکال و اخلال در مبارزه پیگیر کارگران علیه سرمایهداری ظاهر میسازند.
جنبش کمونیستی ایران اساساً از اقشار خرده بورژوازی تشکیل شده است. افراد این جنبش که مارکسیسم را پذیرفته و مصمم هستند در خدمت طبقه کارگر مبارزه کنند، دیگر خرده بورژوا نیستند، کمونیست هستند، متعلق به طبقه کارگرند. اما خصلتهای خرده بورژوائی در آنها جنبش کمونیستی را به شدت میآلاید.
دقیقاً یکی از عوامل مهمی که چرا تا کنون حزب کمونیست راستین ایران در جامعه حضور ندارد، حضور ایدئولوژی ضد کمونیستی ناآگاهانه این قشر در جنبش کمونیستی ایران است. وقتی بر اثر حوداث و رویدادهای اجتماعی، مسأله ایجاد حزب به روز میشود، عدهای خواستهای حداقلی را پیش میکشند و تمرکز فکری روی ایجاد حزب را مخدوش میکنند، در زمانی دیگر همایش ایرانیان را در شهر کلن سازمان میدهند، زمانی در جنبش کارگری، مذاکره با دست اندر کاران رژیم را نسخه میپیچند، زمانی بلوک متحد سوسیالیستی را علم میکنند، زمان دیگری هم بجای آلترناتیو سوسیالیستی، آلترناتیو کارگری را پیش میکشند. به جای تلاش متمرکز با وحدت اراده جهت پیدا کردن راههائی برای پیوند با جنبش کارگری و وحدت جهت ایجاد گام به گام حزب کمونیست راستین ایران، اتحاد چپ و کمونیست را روی میز میگذارد و کمونیستها با کمونیستها به جای وحدت، جبهه متحد تشکیل میدهند. همین کمونیست با خصلت خرده بورژائی است که در تظاهرات مردم در زاینده رود، دهان کارگری را که میخواست شعار "مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی" بدهد، با دستاش میبندد و میگوید: «حالا موقع این شعارها نیست».
به بیان دیگر خرده بورژوازی نفوذ کرده در درون طبقه کارگر و جنبش کمونیستی ایران، بر مبنای گرایش طبقاتی خود دو کار انجام میدهد الف- جلوی وحدت طبقه کارگر و سیاسی و رادیکال شدن جنبش این طبقه را میگیرد و ب- در جنبش کمونیستی در جلوی حرکت این جنبش در سمت پیوند با طبقه کارگر و وحدت در سمت ایجاد حزب را سد میکند.
این ایدئولوژی همه چیز را کالا میبیند؛ حزب، سازمان و گروه خود را کالائی میداند که با فروش گران آن موقعیت اجتماعی عدهای را تضمین میکند. به همین دلیل نیز محکم به تابلو، دسک و دفتر گروه خود میچسبد.
۲- لم دادن روی مارکسیسم بجای ایستادن بر آن
مارکسیسم میگوید در ساختار سرمایهداری، مرحله انقلاب سوسیالیستی است. تنها طبقه انقلابی در این ساختار، طبقه کارگر است. فقط این طبقه از طریق سازمان پیشقراول کمونیستیاش قادر است خود را به عنوان طبقه متحد کند، با ساختار سوسیالیسم آشنا گردد و در اتحاد با زحمتکشان دیگر ساختار سرمایهداری را بروباند.
بر مبنای این نظر مارکسیستی، ایجاد حزب کمونیست در طبقه کارگر عاجلترین، ارجحترین و فوری ترین وظیفه جنبش کمونیستی میباشد. لذا اولاً باید روی این معیار کمونیستی ایستاد و لم نداد. دوما بخشهای مختلف در جنبش کمونیستی میبایست طرح و برنامه مشخص خود را برای کارگری شدن و ایجاد حزب ارائه دهند تا بر مبنای آن مبارزه و نزدیکی صورت گیرد. دقیقا در این نقطه است که لم دادن را ما میتوانیم ببینیم. هیچ یک از سازمانهای کمونیستی ایران (غیر از نظم کمونیستی) نه برای ایجاد حزب ارجهیت قائل هستند و نه برنامه مشخصی را برای کارگری کردن جنبش کمونیستی و ایجاد حزب ارائه میدهند. ما در زیر به یک نظر رایج و نظر برخی از سازمانها میپردازیم:
- نظر رایج
نظر رایج این است؛ “هنوز وقتاش نرسیده است.“، "هنوز سازمانها با طبقه کارگر پیوند برقرار نکردهاند.“ این یک نظر تسلیم طلبانه و دنباله روی از سیر کُند وقایع تاریخی و جنبشهای معیشتی – سیاسی روزمره طبقه کارگر است. زیر مسأله ایجاد حزب و پیوند جنبش کمونیستی با طبقه کارگر دو روی یک سکهاند. هر دو حرکت لازم و ملزوم هم هستند. برای حرکت در این دو وجه، وحدت اراده اکثریت جنبش کمونیستی ایران امریست گریز ناپذیر. "هنوز وقتاش نرسیده است" ایدئولوژی و سیاست انحلال طلبانه خرده بورژوازی در جنبش کمونیستی ایران است.
- سازمان اتحاد فدائیان کمونیست در نشریه "کار کمونیستی" چنین مینویسد:
«نقش نیروهای چپ و کمونیست در جبهه انقلابی
سازمانها و احزاب چپ و کمونیست که مدعی نمایندگی منافع طبقه کارگر و زحمتکشان هستند، میتوانند نقش کلیدی در این جبهه ایفا کنند چنانچه فرقه گرایی و انحصارطلبی را کنار گذاشته و برای وحدت و همکاری با دیگر جریانهای مترقی تلاش کنند و با ترویج ایدههای سوسیالیستی و ارائه راه حلهای عملی تودههای مردم را برای مبارزهای سازمان یافتهتر آماده سازند. تجربههای پیشین نشان داده است که بدون یک جبهه متحد و رهبری انقلابی مبارزات تودهای به راحتی سرکوب یا منحرف میشوند. » (نشریه کار کمونیستی – ارگان سازمان اتحاد فدائیان کمونیست – شماره ۲۳۸ دی ۱۴۰۳)
به بیان دیگر سازمانها و احزاب چپ و کمونیست که هیچ تعامل ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی با هم ندارند و اگر داشتند وحدت میکردند، سازمان هائی که خود پراکنده و دور از هم هستند و فقط صدای خروسهای هم دیگر را میشنوند، باید انحصار طلبی و فرقهگرائی را با دیگر نیروهای انقلابی (منظور نیروهای خارج از جنبش کمونیستی است) کنار گذاشته، با ترویج ایدههای سوسیالیستی و ارائه راه حلهای عملی، یعنی هر حزبی با ارائه راه حل عملی خود و در نتیجه ارائه دهها راه عملی مختلف و متضاد و بخشاً در تقابل با هم، تودههای مردم را برای مبارزهای سازمان یافتهتر آماده سازند. انسان نمیداند باید گریه کند و یا بخندد. آخر چطور امکاندارد سازمانهائی که هر کدام راه و روش جداگانهای در پیش گرفتهاند مردم را برای یک راه و روش متحد کنند و آماده سازند. به این میگویند خلاقیت در نفهمیدن مسأله.
از آنجائی که در این طرح وحدت ایدئولوژیک سیاسی جنبش کمونیستی تا حد ایجاد حزب کمونیست راستین و سراسری ایران محلی از اعراب ندارد، این طرح چیزی جز پراکندن هر آنچه متحد است، نیست. رسالت خرده بورژوازی کمونیست شده اساسا جدا کردن تودههای مردم از جنبش کمونیستی و پراکندگی آنهاست.
- سازمان فدائیان (اقلیت)
این سازمان در ۸ آوریل ۲۰۲۴ مقالهای تحت عنوان "بیانیهای که بر ضرورت و اهمیت جنبش سیاسی طبقۀ کارگر تأکید دارد" منتشر کرده است که دقیقا به این مسأله میپردازد: «اما در شرایطی که طبقه کارگر از داشتن حزب طبقاتی خود ، یعنی حزبی که تمام پیشروترین و آگاهترین بخش جنبش کارگری را در صفوف خود متشکل ساخته و هدف خود را انقلاب اجتماعی کارگری قرار داده باشد (و نه سازمانهای سیاسی فعلاً موجود مدافع منافع طبقه کارگر)، محروم است، چگونه میتوان در اوضاع کنونی جامعه ایران از مبارزه اقتصادی و جنبش خودبهخودی کنونی کارگری و تبعیت این جنبش از ایدئولوژی بورژوازی فراتر رفت و بر این معضل غلبه کرد؟»
این سازمان به درستی درک کرده است که طبقه کارگر بدون حزب کمونیست راستین و سراسری ایران قادر به حل اساسیترین معضل خود نیست.
ولی در نقل قول فوق اشکالاتی وجود دارد:
تذکر داخل پرانتز کاملا دو پهلو است. این روشن است که حزب کمونیست راستین و سراسری ایران عبارت از جمع جبری سازمانهای موجود نخواهد بود. بلکه از نفی دیالکتیکی سازمانهای کنونی جنبش کمونیستی سر برخواهد آورد. ولی کار ایجاد حزب راستین را نمیتوان در هوا و از هیچ آغاز کرد. برای آغاز حرکت باید از تمام ابزارهای واقعاً مفید موجود استفاده برد. یعنی باید از همین جنبش کمونیستی و سازمانهای درونش آغاز کرد و قدم به قدم با پیشرفت مبارزه مشخص طبقاتی بین این سازمانها برای کارگری کردن جنبش کمونیستی و ایجاد حزب، نفی دیالکتیکی صورت گیرد، سره از ناسره جدا شود، سازمانها و گروههای ناتوان صحنه را ترک کنند، خط رادیکال انقلابی بر جمع حاکم گردد، با پیشرفت این پروسه عملی که گام به گام وحدت اراده و عمل را مستحکمتر و گستردهتر میکند، نه از تاک نشان خواهد بود و نه از تاک نشان. بهترین عناصر جنبش کمونیستی در سازمان واحدی گرد خواهند آمد و فردی عضو گیری خواهد شد.
پرانتز نقل قول این پروسه را و چگونگی آغاز این پروسه را توضیح نمیدهد. بلکه چنین توصیه میکند:
«بنابراین باید بر گامی که تعدادی از فعالان جنبش کارگری در جهت حل معضل کنونی جنبش کارگری برداشتهاند، ارج نهاد و از همه فعالان کارگری و سازمانهای کمونیست خواست برای ارتقای سطح مبارزه کارگران به مبارزهای سیاسی و شکلگیری جنبش سیاسی مستقل طبقاتی کارگران، تلاش کنند».
در شرایط کنونی احتیاج به چنین توصیهای نیست زیرا همه سازمانهای جنبش کمونیستی مدتهاست در این زمینه فعال هستند و با عمل و نشریات خود سعی میکنند مبارزات فقط معیشتی کارگری را به جنبههای سیاسی و عمومی نیز سوق دهند. در این توصیح نیز سازمان اقلیت پروسه وحدت جنبش کمونیستی و ایجاد حزب را در نظر ندارد.
- حزب رنجبران ایران
این حزب نیز بر ضرورت ایجاد حزب راستین پرولتاریا تکیه میکند: «به علاوه اگر کمونیستها خود متشکل نشوند و سازمان پیشرو و ستاد رهبری کنندهی واحدی به وجود نیاورند و برعکس در تفرقه و پراکندهگی نظری سازمانی پافشاری کنند، چگونه به خود اجازه میدهند به کارگرانی که در عمل و در وسط گود مبارزهاند، رهنمود چنین یا چنان کنید را بدهند، مگر این که خودشان نیز به وسط گود مبارزه بپرند» (مقاله کمونیستها و جنبش کارگری – نویسنده: ابراهیم ۲۰۰۵)
ولی نویسنده از پروسه ایجاد حزب کمونیست در ایران، درک مکانیکی داشت. او این پروسه را حاصل جمع جبری سازمانهای کمونیستی آن دوران تلقی میکرد. زمانی که او این برداشت را در نشست شورای فعالین چپ و کمونیست مطرح کرد مورد اعتراض و نقد بسیاری از شرکت کنندگان قرار گرفت.
یکی از اعضای این حزب بعدها به این سؤال که چگونه پراکندگی جنبش کمونیستی از بین خواهد رفت، چنین جواب میدهد: «همه نیروهای چپ و کمونیست منفرد و متشکل باید به دور طبقه کارگر که خود را به عنوان آلترناتیوی پر صلابت و توانا، در کلیه زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی معرفی میکند گرد آیند ... پراکندگی کنونی نیروهای آگاه پرولتری را سازماندهی خود طبقه کارگر علاج خواهد کرد ... امروز خود جنبش کارگری ایران در عمل به جایی رسیده که تولید کننده همه نعمات برای زندگی است، سازمانده اجتماعی است و حزب سیاسی پیشروش را خود میتواند از طریق نفی دیالکتیکی کلیه احزاب و سازمانهای کمونیستی که خود را جزوی از طبقه کارگر میدانند حزب یکی شده پیشرو طبقه را سازمان دهند.» (نشریه رنجبر - مقاله "انقلاب – طبقه – حزب و آلترناتیو کارگری" – نویسنده: محسن رضوانی بهمن۱۴۰۲) (تکیه از ماست)
این موضع هیچ قرابتی با مارکسیسم ندارد. چیزی جز نفی جنبش کمونیستی و دنباله روی از حرکت و مبارزات خود به خودی طبقه کارگر نیست. طبقه کارگر، آگاهی طبقاتی و آلترناتیو سوسیالیسم را از جنبش کمونیستی کسب میکند یعنی خارج از خودش. موضع نویسنده مقاله این است که طبقه کارگر خود با پیشبرد مبارزاتاش قادر میشود جنبش کمونیستی ایران را نفی دیالکتیکی کند و از درون این نفی یک حزب پیشرو به وجود بیاورد.
ما وقتی از نفی دیالکتیکی صحبت میکنیم، یک پدیده را مورد نظر داریم که در نتیجه تکامل درونش یعنی از تقابل، تز و آنتی تز، سنتز به وجود میآید. سنتز محصول نفی کل این پدیده است.
ساختار واحد سرمایه داری عبارت است از بورژوازی (تز) و پرولتاریا (آنتی تز). تکامل این مبارزه در مرحلهای ساختار سرمایهداری را نفی دیالکتیکی میکند، یعنی جامعهای را بنا میکند که در آن هم بورژوازی و هم پرولتاریا نفی میشوند و کمونیسم پا به عرصه وجود میگذارد (سنتز).
ما در فوق از نفی دیالکتیکی در جنبش کمونیستی صحبت کردیم. منظور این است که خواست افراد کمونیست در تشکلها و یا منفردین برای یکی شدن، پراکندگی خرده بورژوائی درون جنبش کمونیستی را نفی میکند و از درون آن نه عناصر کمونیست پراکنده و نه پراکندگی خرده بورژوائی سازمانهای درون جنبش کمونیستی وجود خواهد داشت بلکه یک حزب واحد پرولتری به وجود میآید که نه خرده بورژوائی و نه پراکنده است بلکه چیز دیگریست.
ولی آقای رضوانی میگوید امروز جنبش کارگری ایران از طریق نفی دیالکتیکی کلیه احزاب و سازمانهای کمونیستی، حزب پیشروی خودش را به وجود میآورد. یعنی هم سازمانهای کمونیستی نفی میشود هم جنبش کارگری (تز و آنتی تز در این مفهوم) و از درون آن حزب یکی شده پیشرو سربرمیآورد.
این هیچ چیز غیر از رویزیونیسم در مارکسیسم نیست. ایشان نه تنها روی مارکسیسم نایستاده حتی لم هم نداده بلکه ضد مارکسیستی تحلیل کرده است.
- حزب کمونیست ایران
این حزب خود را حزب کمونیست واقعی ایران میداند لذا در مقابل وحدت جنبش کمونیستی جهت ایجاد حزب کمونیست راستین و سراسری ایران میایستد. در عوض مایل است که با نیروهای دیگر کمونیستی و چپ نه وحدت ایدئولوژیک و یکی شدن بلکه اتحاد عمل بر قرار کند. یعنی در مقابل این پراکندگی سرفرود میآورد و با دیگر بخشهای جنبش کمونیستی در مورد مسائل خاص به طور جبهه واحدی وارد اتحاد عمل میگردد: «اتحاد عمل نیروهای چپ، دیگر مانند گذشته از روی مفاد “برنامهای” و یا “خطی و اردوگاهی” پیش نمیرود و بیشتر روی یک استراتژی مشترک یعنی “سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی” و “تلاش برای یک آلترناتیو سوسیالیستی” بر بستر هم جهتی و همسویی در موضعگیریهای سیاسی و طبقاتی در پاسخگویی به نیازهای مبارزات حی و حاضر در درون جامعه شکل میگیرد.» (سایت حزب کمونیست ایران - جایگاه “گفتمان سوسیالیستی” کاستیها و فرصتها! – ۳۰ آذر ۱۴۰۳)
به طوری که خواننده ملاحظه میکند، حزب کمونیست ایران، خود را حزب کمونیست واقعی سراسری ایران میداند و پراکندگی جنبش کمونیستی را تا انقلاب سوسیالیستی و بر قراری سوسیالیسم در ایران تضمین کند.
- حزب کمونیست ایران (م. ل. م.)
این حزب نیز خودش را حزب کمونیست راستین و سراسری ایران میداند و بر خلاف تاکتیک حزب کمونیست ایران که مایل به اتحاد با دیگر گروه های کمونیستی است، هیچ نیروی دیگری را قبول ندارد.
«همۀ فعالیتهای امروز و فردای ما برای آغاز جنگ باهدف انقلاب است. مبارزهای که امروز علیه ِ قدرت حاکم میکنیم، باید به امر تقویت و توسعه و سازمان دادن جنگ برای یک انقلاب واقعی، کمک کند. این هدف در همۀ دقایق مبارزاتمان علیه دشمن، در محتوای کارمان با تودهها و تعلیم آنها، در خصلت حزب پیشاهنگمان و تعلیم ستون فقرات انقلابیون حرفهای آن باید حضور داشته باشد. در غیر این صورت انقلابی در کار نخواهد بود.» (مقاله استراتژی و راه انقلاب در ایران – پائیز ۲۰۱۸)
به این ترتیب این حزب غیر از خودش همه جنبش کمونیستی ایران را نفی میکند. آنچه وجود دارد حزب پیشاهنگ مائوئیستی، تودهها و انقلابیون حرفهای است. تودهها نیز یک پدیده بسیط در نظر گرفته شده است که هیچ مرز طبقاتی درون آن نیست.
این مثالها نشان میدهد که گرایشات مختلفی در جنبش کمونیستی ایران در مورد ضرورت وجود حزب کمونیست راستین و سراسری وجود دارد. ولی سازمانهائی که معتقد به ضرورت چنین حزبی هستند، که تقریبا اکثریت را تشکیل میدهند، طرح و برنامه خاصی برای ایجاد آن ندارند. هر سازمانی برای خودش و با ابتکار خودش در جهت نزدیکی با طبقه کارگر تلاش میکند و گوشه چشمی هم به ایجاد حزب کمونیست راستین ایران دارد ولی هنوز نتوانستهاند روشن و شفاف بگویند که این پروسه را در مجموعه جنبش کمونیستی ایران از کجا باید آغاز کنند و در چه شکلی. اگر این سازمانها به طور جداگانه با طبقه کارگر پیوند برقرار کنند، به علت اختلافات خط مشیای که با هم دارند، در طبقه کارگر بدترین انشعابات را به وجود خواهد آمد. لذا نزدیکی این سازمانها به هم و تلاش در ایجاد اراده واحد برای کارگری شدن و ایجاد شرایط مساعد جهت به وجود آوردن حزب کمونیست واقعی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
در ضمن ارائه طرح و برنامه برای شروع، کافی نیست. باید آن شکل سازمانی اولیهای را هم که همه بخشهای جنبش کمونیستی بتوانند در آن دخالتگرباشند، نیز ارائه داد
ما در چندین شماره کمون به ویژه در شماره ۴۳ شروع کار را برگذاری کنفرانسی از نمایندگان و افراد سازمانها و افراد منفرد جنبش کمونیستی پیشنهاد کردهایم. در عین حال معیارهای شرکت در کنفرانس را هم به دست دادهایم.
ما معتقد نیستیم که پیشنهاد ما عالیترین و درست ترین برای شروع کار است. برگزاری کنفرانس نتیجه تحلیل ما از شرایط موجود است. شاید سازمانهائی از این جنبش پیشنهادات بهتر و سازندهتری ارائه کنند. ما از هر پیشنهاد سازنده و مؤثرتری استقبال میکنیم، اشکالات خود را تصحیح و نکات مثبت دیگران را اخذ خواهیم کرد.
امید ما بر این است که سازمانهای جنبش کمونیستی، آن طور که خود صلاح میدانند، طرحهای مشخص خود را برای پیوند با طبقه کارگر و ایجاد حزب کمونیست راستین و سراسری ایران، ارائه دهند تا مبارزه طبقاتی مشخص برای این امور آغاز گردد.
نظم کمونیستی
۲۷بهمن ۱۴۰۳