جنایت رژیم فاشیستی ایران در تخریب محیط زیست
در شرایط سرمایهداری دو گستره زیست محیطی وجود دارد: گستره جهانی و گستره قلمرو سیاسی. این نوشته وضعیت زیست محیطی ایران را مورد بررسی قرار میدهد.
مهمترین عامل ادامه حیات هواست. هر موجود زندهای تنفس میکند. آبزیان اکسیژن آب را که از هوا وارد آن میشود، میگیرند و غیر آبزیان بدون واسطه از اکسیژن هوا استفاده میکنند. در نتیجه آلودگی هوا مستقیماً زندگی را در خطر قرار میدهد.
یکی از زمینههای آلودگی هوای شهرهای ایران سمومی است که از زباله های کنار شهرها که بی رویه روی هم انباشت میگردد، متساعد میشود.
در کشورهای صنعتی پیشرفته مثلا آلمان تا ۹۲ درصد زبالهها بازیافت میشود. در ایتالیا حدود ۵۰ درصد آن بازیافت میشود و ۵۰ درصد دیگر به طریق علمی دفن میگردد. در ایران بین ۶ تا حداکثر ۲۰ درصد زبالهها بازیافت میشود و بقیه نه دفن میگردد و نه بازیافت میشود فقط بخشی از آن را کاملا غیر فنی میسوزانند.
این زبالهها از مواد مختلفی تشکیل شدهاند از قبیل پلاستیک، فلزات به ویژه فلزات سنگین از قبیل جیوه، سرب و ارسنیک، داروهای پزشکی، حلالهای شیمیائی مثل مواد پاک کننده، رنگها و پسماندههای کارخانجات صنعتی و غیره.
از سوزاندن مواد عالی، مثل پلاستیک و مواد تولید شده توسط انسان مثل رنگها و داروهای پاک کننده، گازهای دیاکسین و فوران تولید میشود که بسیار قوی و شدیداً سرطانزا هستند، سیستم ایمنی موجود زنده را تخریب میکنند و سلامت او را از بین میبرند.
فلزات سنگین که توسط ریزگردها بر شهرها پاشیده میشود، علاوه بر تأثیر مستقیم بر پوست و ریه، در خوراک حیوانات و گیاهانی که انسان از آنها تغذیه میکند وارد شده و به بدن انسان میرسد، سلامت مغز، قدرت حافظه، تعادل اعصاب، سلامت کلیهها و استخوانها را به طور جدی مختل میکند.
زبالهها در اثر ماندن، ریزش باران بر آنها و خشک شدنشان در تابستان، گازهای شدیداً سمی از قبیل دیاکسید گوگرد، اکسید نیتروژن و منوکسید کربن تولید میکند که باعث ناراحتیهای شدید پوستی، ریوی، ایجاد سردردهای شدید و گاهاً مرگ میشود.
پسماند بیمارستانها و مؤسسات بهداشتی خطرناکترین زبالهها هستند زیرا باعث شیوع انواع و اقسام بیماریهای خطرناک میگردد. و چون سیستم بهداشتی در ایران اصلا کارآمد نیست، این بیماریهای مسری باعث مرگهای گروهی میشود.
برای بازیافت زباله تا ۸۰ الی ۹۰ درصد و دفن علمی بازمانده آن، باید هزینه کرد. باید با میلیاردها دلار دستگاههای مدرن تهیه نمود و مؤسسات آموزشی برای تربیت متخصصین دایر کرد. رژیم جمهوری اسلامی ایران غارت این میلیاردها دلار را توسط دولتمردان و آقازادهها و گروههای تروریستی بین المللی بیشتر به صلاح خود میداند تا هزینه کردن برای سلامت مردم.
علاوه بر سموم دپوهای زباله کنار شهرها و روستاها، سوخت خودروها به ویژه خودروهای فرسوده، پسماند کارخانهها و سوخت هواپیماها نیز گازهای بسیار خطرناک سمی از قبیل دی اکسید کربن، هیدروکربن، مونواکسید کربن، اکسید نیتروژن، اکسید سولفور، سرب و کربن تولید می کنند. این مواد سمی به علاوه مواد سمی و خطرناک دپوهای زباله توسط ریزگردها هوای مناطق وسیعی را آلوده و برای زندگی خطرناک میسازد.
دکتر عباس شاهسونی رئیس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم وزارت بهداشت گفت: «میزان مرگهای منتسب به آلودگی هوا ۳۰ هزار و ۶۹۲ نفر در سال ۱۴۰۲ است.» (تین نیوز)
یک سال بعد، محمدرضا ظفرقندی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی میگوید: «ایران سالانه حدود ۵۰ هزار نفر را به دلیل آلودگی هوا از دست میدهد و این هزینه انسانی آلودگی هوا است ... هزینه مالی آلودگی هوا حداقل ۱۲ میلیارد دلار است، برخی محاسبات تا ۲۰ میلیارد دلار هم نوشتند. (سایت تابناک - کد خبر:۱۲۷۶۹۲۸- تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۳)
به عبارت دیگر، در عرض یک سال ۲۰ هزار نفر بر تعداد مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوا افزوده شده است، با هزینه ۱۲ تا ۲۰ میلیاردی که باید مردمان زحمتکشی که هنوز از آلودگی هوا جان ندادهاند بپردازند. ولی در این مدت یک سال میلیاردها دلار به حساب شخصی و یا گروههای تروریستی واریز شده است.
یکی از معضلات زیست محیطی ایران که تحت رژیم جمهوری اسلامی به طور فاجعه باری گسترده و عمیق میشود، نشست زمین است. یعنی زمین در مناطق وسیعی به طور عمودی فرو مینشیند.
از سال ۱۹۰۰ فرو نشست زمین مورد بررسی قرار گرفت. در سال ۱۹۲۱ در مورد این پدیده در چین به طور علمی تحقیق و بررسی آغاز شد. این تحقیقات نشان داد که ۴۵ ایالت در آمریکا و ۹۵ شهر در کشور چین با پدیده فرو نشست زمین دست به گریبانند. ولی فقط ۳ درصد فرونشستها در جهان بیش از ۲۰ سانتی متر است. در ایران عمق فرونشست ۵ برابر متوسط جهانی است. یعنی ۳۵ درصد مناطق کشور فرونشست بیش از ۱۱ تا ۲۰ سانتیمتر دارند. (آمار از اطاق ایران انلاین) «فرونشست در کرمان سالانه ۴۰ سانتیمتر است.» (خبرگزاری مهر) در جنوب البرز نزدیکی تهران این فرونشست ۳۰ سانتیمتر در سال است.
در حال حاضر ۳۰۰ دشت و صدها شهر و روستا دچار معضل فرونشست زمین است. در برخی از مناطق فرونشست آنچنان است که به فرو چاله تبدیل گردیده است.
علت فرونشست زمین در ایران تخلیه بی رویه آبهای زیر زمین و مخازن نفت کشور است که در نتیجه حفرههای زیر زمینی به وجود میآید و باعث فروریزی سطح زمین میگردد. «طبق آمار وزارت نیرو، حدود یک میلیون حلقه چاه در کشور وجود دارد که نیمی از آنها، یعنی حدود ۵۰۰ هزار حلقه، غیرمجاز هستند.» (تسنیم)
این بدان معناست که هر سازمان و حتی شخصی که قدرت مالی داشته باشد بدون در نظر گرفتن نرمهای بینالمللی و شرایط کم آبی در ایران، میتواند به نفع خودش یک یا چند حلقه چاه احداث کند و آبهای زیر زمینی را کاملا سودجویانه و خارج از نرمهای علمی بیرون بکشد و مورد استفاده قرار دهد.
استخراج نفت نیز همین روال را دارد. نفت را از اعماق زمین بیرون میکشند، بدون تزریق همان مقدار آب به مخازن تخلیه شده. همه این اقدامات که فقط منافع لحظهای و سودجویانه عده اندکی از افراد این کشور را ارضا میکند باعث فرونشستهای وحشتناک زمین میگردد و زندگی میلیونها انسان و امنیت شهرها و آثار باستانی پرارزش این کشور را در خطر جدی قرار میدهد.
استاندار تهران اعلام کرد که جمعیت تهران ۱۹ میلیون نفر شد. این شهر بزرگ که پایتخت کشور نیز هست در هر سال ۲۰ سانتیمتر فرو مینشیند. به بیان دیگر شهر تهران در عرض ۱۰ سال دو متر فرونشسته است. این باعث تخریب زیرساختهای شهر از قبیل تخریب شبکه آب رسانی، شبکه فاضلآب، تولیدات صنعتی به علت عدم برق رسانی و غیره میگردد. در نتیجه جمعیت شهرهائی که در خطر فرونشست هستند، به فرار رو میآورند، مهاجرت میکنند، شهرها خالی میگردد و کل سیستم اجتماعی و ساختارهای اساسی دوچار آشفتگی و ویرانی میشود.
همه این بلایا و مصائب برای انباشته شدن بیشتر انبان عدهای سرمایهدار زالو صفت است که وقتی انبانشان پر شد فرار را بر قرار ترجیح میدهند و راهی خارج از کشور میگردند.
و اما معضل در اینجا پایان نمییابد. آبهای سطحی این کشور نیز در نتیجه سوء استفاده سرمایهدارانه در حال نابودیست:
دریاچه ارومیه که زمانی ۶۰۰۰ کیلیومتر مربع مساحت داشت در حال خشک شدن است. تالاب گاوخونی که در گذشته ۴۷۶ هکتار وسعت داشت در حال خشک شدن است. دریاچه هامون تقریبا خشک شده است. دریاچه بختگان نیز به سرنوشت دریاچه ارومیه دچار گشته است. علت چنین فجایع زیست محیطی ایجاد سدهای غیر علمی و کشاندن آبی که به دریاچه و تالابهای فوق میریخت برای صنایعی که در بدترین منطقه و به خاطر بالاترین سود ایجاد گشتهاند میباشد. بخشی از آب این سدها برای آبیاری پلانتاژهای کشاورزی است که محصولات آن به خارج از کشور صادر میشود و میلیونها دلار سود نصیب صاحبان آن میکند. خشک شدن این تالابها و دریاچهها پروسه بیابانزائی را تسریع میکند و باعث برخاستن ریزگردها در هوا میگردد. این ریزگردها با سمومی که در فوق بدانها اشاره شد مخلوط گشته و هوای شهرها و روستاهای ایران را آلوده و مسموم میکند.
حال به اقرار یکی از دست اندرکاران رژیم توجه کنیم:
هدایت فهمی، معاون سابق دفتر برنامهریزی منابع آب وزارت نیرو هم به “شرق“ میگوید: «کشور در آستانه یک فاجعه ملی است و این سیاهنمایی نیست و واقعیت محض است. اتفاقا باید این واقعیت هولناک را مطرح کرد تا مردم بدانند چه میگذرد و برایش آمادگی داشته باشند. در پی خشکی رودهای غرب کشور معیشت و کشاورزی افراد در مناطقی که رودخانهشان خشک میشود بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرد و پایانههایی که تالاب دارند، بهزودی با گرد و غبار و ریزگرد مواجه خواهند شد. ... مسئله وابستگی منطقه غرب به آبهای سطحی بسیار مهم است و در صورت ادامه وضعیت، نه تنها قطعا معیشت مردم منطقه که حتی تأمین آب شرب بهداشتی هم برایشان با مشکل مواجه میشود و بالطبع تعداد روستاهایی که نیاز به آبرسانی با تانکر دارند، افزایش پیدا میکند. ... درحالحاضر حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ شهر درگیر تنش آبی داریم که تعدادشان با خشک شدن روخانهها درحال افزایش است. ... همین الان هشت میلیون نفر از جمعیت روستایی کشور درگیر تنش آبی هستند؛ ۱۳ هزار روستای بالای ۲۰ خانوار و ۱۶ هزار روستای زیر ۲۰ خانوار دچار مشکل آب هستند که این تنش با خشکی رودها برایشان تشدید خواهد شد. بدتر اینکه تنشها بهویژه در غرب کشور قطعا تبعات معیشتی و سپس اجتماعی خواهد داشت و فقط در حد آسیب به طبیعت باقی نمیماند.»
رودخانههائی که در نتیجه سودپرستی سرمایهداران و دیدگاههای لحظهایشان خشک شدند و چنین مصائبی را به بار آوردند بعد از کارون، عبارتند از، کرخه و رود پرآب دز که از کوههای زاگرس سرازیر میشد، رودخانه کشکان لرستان، رودخانه پرآب چالوس که از رشته کوههای البرز جاری میشد، رود ارس و هیرمند که به رود وحشی معروف بود، خشکیدهاند و تعداد استانهای بی آب کشور از ۱۴ به ۲۱ رسیده است.
نتیجه این که: سرمایهداری فاشیستی حاکم بر ایران با کشیدن عصاره جان انسان و طبیعت و تخریب و نابودی آنها، خود را فربه میکند. آلودگی مرگ آور هوای اکثر شهرهای ایران، نشست مصیبتبار زمین، خشک شدن باورنکردنی دریاچهها و تالابهای ایران، عوارض حرص و طمع سرمایهداران ایران برای چپاول هر چه بیشتر ارزش اضافی تولید شده توسط کارگران و زحمتکشان و استثمار بی رویه طبیعت است. برای پایان دادن به این روند تخریب گر و ضد انسانی باید نظام ضد بشری سرمایهداری ایران را برانداخت تا حیات و محیط زیستاش به صلح و آرامش برسند.
نظم کمونیستی
۲۶ فروردین ۱۴۰۴