جنگ تجاری آمریکا و تأثیر مخرب آن
این نوشته شامل چهار بخش است:
۱- مقدمه.
۲- علل مشخص جنگ تجاری آمریکا علیه بسیاری از کشورها.
۳- آیا جنگ تجاری کنونی باعث شکوفائی صنعت و اقتصاد آمریکا خواهد شد؟
۴- تأثیر تعرفههای اقتصادی بر اقتصاد جهانی و زندگی توده کارکن و زحمتکش (پرولتاریا).
۱- مقدمه
جنگ چیست؟ از نقطه نظر مارکسیسم، جنگ ادامه سیاست است.
سیاست چیست؟ سیاست از همین نقطه نظر بیان فشرده اقتصاد است. و اما اقتصاد یک پدیده طبقاتی است. در نتیجه جنگ یک پدیده طبقاتی است. هر جنگ مشخصی به پیشبرد اهداف طبقاتی یک طبقه مشخص خدمت میکند.
بر این مبنا جنگ تجاری آمریکا و دیگر کشورها یک جنگ طبقاتی است.
از نقطه نظر مارکسیسم، و به علت طبقاتی بودن جنگ، جنگها به دو دسته تقسیم میشوند: ۱- جنگهای عادلانه و انقلابی. مثل جنگ کشورهای مستعمراتی علیه استعمارگران در قرن بیستم و جنگ تدافعی اتحاد شوروی در جنگ جهانی اول و دوم. ۲- جنگهای ناعادلانه و ارتجاعی. مثل جنگ جهانی اول و دوم که جنگهای امپریالیستی بودند.
اگر جنگهای نظامی شرایط را برای تخریب اقتصاد و ساختارهای دیگر اجتماعی طرف مقابل فراهم میکند، جنگ تجاری مستقیماً به تخریب اقتصاد و زیرساختهای طرف مقابل میپردازد.
لذا جنگ تجاری آمریکا و دیگر کشورها به ویژه چین به علت ساختار سرمایهداری و امپریالیستی دو طرف درگیری، جنگی ناعادلانه و ارتجاعیست، به ویژه جنگ دو بزرگترین ابر قدرت امپریالیستی جهان؛ آمریکا و چین.
در این جنگ تجاری، آمریکا سعی دارد با تخریب اقتصاد و زیر ساختهای این کشورها به ویژه چین، دوباره سرکردگی خود را بر نظام سرمایهداری جهانی احیا کند، و چین سعی دارد این امپریالیسم کهن را در جنگ تجاری به زیر کشیده و خود جای آن را بگیرد. دیگر کشورهای سرمایهداری تلاش میکنند در این جنگ تجاری خود را حفظ کنند.
از آنجائی که رشد و فروکش اقتصاد در نظام سرمایهداری جهانی ناهمگون است و نظام سرمایهداری هدفی غیر از سود و ابر سود ندارد، جنگ تجاری از همان آغاز پیدایش نظام سرمایهداری بین کشورهای مختلف در جریان بوده و هست. ولی به ویژه جنگ تجاری آمریکا و چین از ابعاد و شدت بی سابقهای برخوردار است که در زیر بدان میپردازیم.
۲- علل مشخص جنگ تجاری آمریکا علیه بسیاری از کشورها.
بعد از جنگ جهانی دوم، با فروکش اقتصادی-سیاسی امپریالیسم بریتانیا، امپریالیسم آمریکا سرکردگی نظام سرمایهداری جهانی را به عهده گرفت. قطب سوسیالیستی جهان در یک پروسه کوتاه از بین رفت و نظام سرمایهداری به رهبری آمریکا بر جهان حاکم شد. بعد از جنگ سرد و با شروع گلوبالیزاسیون سرمایه، درهای نظام سرمایهداری تازه پاگرفته اتحاد شوروی و چین به روی سرمایهداری خارجی گشوده شد و این به شکوفائی و رشد اقتصاد چین و روسیه کمک شایانی کرد. این رشد و شکوفائی تا بدانجا پیش رفته است که چین اکثر بازارهای بینالمللی آمریکا را از دستاش بیرون کشیده و صادراتاش به درون آمریکا نیز تراز تجاری آمریکا - چین را برهم زده است. این بدان معناست که آمریکا در حال افول و عقب نشینی و چین در حال تهاجم و پیشرویست.
در سال۲۰۱۹ کل تجارت آمریکا و چین ۶۳۴٫۸ میلیارد دلار تخمین زده میشود. واردات آمریکا از چین ۴۷۱٫۸ میلیارد دلار و صادرات آمریکا به چین ۱۶۳ میلیارد دلار برآورد میشود. بنابراین در سال ۲۰۱۹ کسری تجارت کالاها و خدمات ایالات متحده با چین ۳۰۸٫۸ میلیارد دلار بوده است. (دادهها از سایت بازرگانی الین) در همین سال آمریکا بر ۳۶۰ میلیارد دلار کالاهای چینی تعرفه ۲۵ درصدی وضع نمود و چین نیز بر ۱۱۰ میلیارد دلار کالاهای آمریکائی تعرفههای ۲۵ درصدی اعمال کرد.
با این وجود حجم تجاری دو کشور آمریکا و چین در۲۰۲۲ «فقط از ماه ژانویه تا نوامبر سال جاری میان دو کشور به ۶۸۲٫۳۲ میلیارد دلار رسیده که افزایش سالانه ۳۰٫۲ درصد داشته است.» (IRNA–کد خبری ۸۴۵۶۹۶۷۲)
کسری تجاری که یکی از موتورهای افول امپریالیسم آمریکا است و آن را برجسته نشان میدهد، باعث گردید که ترامپ برای کاهش آن بر کالاهای بسیاری از کشورها منجمله کانادا، مکزیک و اتحادیه اروپا به ویژه چینی تعرفه ۲۵ درصدی وضع کند. با روی کار آمدن مجدد ترامپ ۱۰ درصد دیگر برتعرفههای چین اضافه گردیده، و چین نیز دقیقا مقابله به مثل کرد. تعرفههای ۱۰ و ۱۵ درصدی بر بسیاری کالاهای آمریکائی وضع نمود. زیرا که چین نیز “آماده هر نوع جنگ است“ (بی بی سی فارسی)
در دوره بایدن کل کسری تجاری آمریکا افزایش یافت. رادیو آلمان در مورد کسری تجاری آمریکا در سال ۲۰۲۴ نسبت به سال ۲۰۲۳ میگوید: «کسری تجاری آمریکا در سال ۲۰۲۴ بیش از ۱۷ درصد افزایش یافته است. حجم واردات آمریکا ۹۱۸ میلیارد دلار بیشتر از صادرات این کشور بوده است.) (DW – 5.2.2025) کسری تجاری این کشور در سال ۲۰۲۳ حدود ۷۸۴٫۸۹ میلیارد دلاربود.
این در حالی است که «مازاد تجاری چین با جهان در سال ۲۰۲۴ به رکورد یک تریلیون دلار رسید، که نتیجه صادرات قدرتمند این کشور (سه و نیم تریلیون دلار) بود؛ رقمی که از واردات آن (دو و نیم تریلیون دلار) پیشی گرفت.» (بی بی سی فارسی – ۱۷ مارس ۲۰۲۵)
با اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای چینی در سال ۲۰۲۴ «کسری تجاری آمریکا با چین ۱۴٫۸۳ درصد کاهش یافته است» (اطاق ایران انلاین)
آمریکا با ۱۰۱ کشور دیگر دارای کسری تجاریست. یکی از این کشورها کانادا است با سهم ۱۵٫۹ درصدی از بازار امریکا. حجم «تجارت دو کشور در سال ۲۰۲۴ حدود ۷۰۰ میلیارد دلار بوده که ۳۷۷ میلیارد دلار مربوط به واردات آمریکا از کانادا و ۳۲۲ میلیارد نیز صادرات آمریکا به کاناداست.» (روزنامه اقتصادی فرهیختگان) به عبارت دیگر کسری تجارت آمریکا با کانادا در هر سال ۵۵ میلیارد دلار است. کانادا در جواب به تعرفههای ۲۵ درصدی آمریکا، تهدید کرده است که به برق صادراتی خود به آمریکا تعرفه ۲۵ درصدی وضع خواهد کرد.
تعرفه آمریکا بر واردات فولاد و آلومینیوم از اروپا نیز چهارشنبه ۲۲ اسفند اجرایی شد و اروپا نیز از ماه آینده بر ۲۶ میلیارد دلار کالاهای آمریکائی تعرفه اعمال خواهد کرد.
چین در رأس کشورهائی قرار دارد که آمریکا با آنها کسری تجارت دارد. از این رو لبه تیز حملات آمریکا در کاهش کسری تجارت، در درجه اول سمت چین و سپس کانادا، مکزیک و اتحادیه اروپا نشانه رفته است. از روز چهار شنبه ۲۰ فروردین متوسط تعرفه گمرکی بر کالاهای چینی ۱۰۴ درصد است. چین هم اعلام نموده که تا به آخر علیه آمریکا خواهد رفت.
همه این حقایق نشان میدهند که جامعه آمریکا گام به گام به یک جامعه مصرفی تبدیل میشود، وارداتاش بیش از صادراتاش گردیده و صنایع آن در حال رکود هستند. این واقعییات دونالد ترامپ را بر این واداشته تا با اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای بسیاری از کشورهای جهان در رأس آن چین، صنایع کشورش را از حال رکود بیرون آورد و حرکتی تولیدی و کارآفرین ایجاد کند.
۳- آیا جنگ تجاری کنونی باعث شکوفائی صنعت و اقتصاد آمریکا خواهد شد؟
این سؤال را محققین اقتصادی و نتایج عملی تعرفههای دوران اول ریاست جمهوری ترامپ جواب خواهد داد:
ترامپ تعرفهها را ابزاری برای رشد اقتصاد آمریکا، حفظ مشاغل و افزایش درآمدهای مالیاتی میداند. اما مطالعات اقتصادی درباره تاثیر تعرفههایی که او در دوره اول ریاست جمهوریاش اعمال کرد، نشان میدهد که این اقدامات در نهایت باعث افزایش قیمتها برای مصرف کنندگان آمریکایی شدند.
خانم گارسیا هرو محقق اقتصادی میگوید: «چین فقط یک صادرکننده بزرگ نیست، بلکه در برخی حوزهها تنها صادرکننده است، مانند پنلهای خورشیدی. اگر پنل خورشیدی نیاز داشته باشید، تنها گزینه شما چین خواهد بود.» (بی بی سی فارسی)
آقای شوانگ اقتصاددان معتقد است: «کارخانههای چینی میتوانند فناوریهای پیشرفته را به صورت انبوه و با هزینهای بسیار پایین تولید کنند.» (همانجا)
با در نظر گرفتن این واقعیت که چین و آمریکا بزرگترین صادرکنندگان کالا به کشورهای همدیگر هستند و وابستگی متقابل بالائی دارند، تأثیر مخرب تعرفههای بالا توسط ترامپ، اقتصاد آمریکا را نیز دچار بحران عمیقتر میکند. بدین معنی که گرانی حلقوم مردم آمریکا را میفشارد و قدرت خرید مردم را کاهش میدهد.
در همین روزهای اولیه حاکمیت مجدد ترامپ، دو دلی در رشد اقتصادی آمریکا باعث فروکش ارزش دلار گردید در حالی که ارزش یورو خود را در مقابل دلار تثبیت کرد. در عین حال «صبح روز بعد از فرمان دونالد ترامپ مبنی بر افزایش تعرفۀ کالاهای وارداتی، بازار بورس نیویورک – والاستریت – کار خود را با افت ارزش سهام بسیاری از شرکتهای بزرگ شروع کرد.» (ifr) در آمریکا «بازارهای سهام با بدترین سقوط یک روزه خود، از ابتدای همه گیری کرونا در سال ۲۰۲۰ روبرو شد.» (بی بی سی – فارسی)
جنگ تجاری، هر دو طرف جنگ را مورد ضربه قرار میدهد، اقتصاد هر دو کشور را با معضلات فراوان رو به رو میکند به این جهت تحلیل گران بر این واقعیت اشاره دارند که جنگ اقتصادی برنده ندارد. دو طرف و کل مردم جهان بازندهاند. ولی آن دولتی که بیشتر بر تعرفهها میافزاید، بیشتر دچار بحران اقتصادی و نابسامانی اجتماعی میگردد. «تنها در سال جاری میلادی [۲۰۱۹] اقتصاد آمریکا درنتیجه جنگ تجاری با چین، ۱۳۴ میلیارد دلار خسارت دیده است و این خسارت، احتمالاً تا پایان سال آینده به ۳۱۶ میلیارد دلار خواهد رسید که معادل ۳/۰ درصد تا ۷/۰ درصد کل تولید ناخالص داخلی آمریکا خواهد بود. (مرکز مطالعات آمریکا)
امریتا نارلیکار، رئیس موسسه مطالعات جهانی و منطقهای آلمان و استاد بینالمللی روابط در دانشگاه هامبورگ میگوید: «این جنگ تجاری به اقتصاد ایالات متحده کمک نکرده است. این آمریکا دیگر اقتصاد اول و ابرقدرت دنیا نخواهد بود. شاخصها در مورد مصرف کنندگان ایالات متحده و همچنین، بسیاری از تولید کنندگان در بخشهای مختلف منفی خواهد بود؛ این موضوع ازنظر سیاست اقتصادی بسیار معنی دارد.» (مرکز مطالعات آمریکا)
جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، میگوید: «اثر تعرفهها برای آمریکا و جهان بسیار بد خواهد بود.» (همانجا)
«اعمال تعرفهها بر واردات چین در دور نخست ریاست جمهوری ترامپ هرچند بخشی از کسری تجاری ایالات متحده با این کشور را کاهش داد اما باعث تشدید کسری تجاری با سایر کشورها شد؛ چرا که شرکتهای آمریکایی پس از اعمال تعرفه بر واردات چین شرکای دیگری از سایر کشورها را جایگزین کردند و به همین دلیل کسری تجاری آمریکا با اروپا افزایش پیدا کرد.» (همانجا)
ولی به علت این که سهم صادرات و واردات چین در مجموع تولید ناخالص داخلی فقط ۳۷ درصد است، خسارات بالا بردن تعرفهها توسط ترامپ برای چین بسیار اندک میباشد. چین با رو آوردن به کشورهای اروپائی و آسیائی در صادرات، توانسته است سهم خود را از تجارت جهانی ۴ درصد افزایش دهد.
در عین حال بالا بردن تعرفهها، کشورهای وارد کننده کالاهای آمریکائی را که سهم تجارتشان از تولید ناخالص داخلی بالاست، به بحران میکشاند مثلا؛ سهم تجارت، ۷۰ درصد از تولید ناخالص داخلی مکزیک را تشکیل میدهد. ۸۰ درصد صادرات مکزیک به آمریکاست. تعرفه ۲۵ درصدی میتواند تولید ناخالص داخلی مکزیک را ۱۶ درصد کاهش دهد و این یعنی فقر و فلاکت و گرسنگی برای مردمان زحمتکش این کشور است. (آمار از یورونیوز)
۴- تأثیر تعرفههای اقتصادی بر اقتصاد جهانی و زندگی توده کارکن و زحمتکش (پرولتاریا)
زمانی که برای کالای یک کشور تعرفه ۲۰ درصدی اعمال میشود، ۲۰ درصد به قیمت کالای وارد شده به آن کشور افزوده میگردد. زمانی که ارزش کالاهای تجاری دوطرف جنگ تجاری صدها میلیارد دلار باشد و ۲۵ درصد تعرفه گمرکی آن بالا رود ارزش تمام شده این مقدار عظیم از کالا به بالای هزار میلیارد دلار میرسد.
این کالاها که اکثرآً به صورت مواد اولیه و یا نیمه پرداخت شده صادر میگردند در کشور وارد کننده روی آنها کار میشود و به صورت محصول نهائی وارد بازار جهانی میگردد، البته با قیمت بسیار بالاتر از قیمت پیش از تعرفه ۲۵ درصدی. بسیاری از شرکتهای تولید کننده با چالش جدی و حیاتی در تأمین مواد اولیه مواجه میشوند و مجبور میگردند منابع اولیه را از کشورهای دیگر تأمین کنند. این امر به نوبه خود باعث گرانی سرسام آور کالاها میگردد.
این قیمت بالا را مصرف کننده یعنی مردم معمولی و زحمتکشان کشورها باید بپردازند. «بر همین اساس تحلیلگران پیشبینی میکنند تنشهای تجاری به افزایش تورم و گران شدن کالاها در کشورهای درگیر منجر خواهد شد». (فرارو)
این گرانی باعث تورم در کشورهای جهان و در نتیجه، انباشت بیشتر ثروت در بالای جامعه و فقر و فلاکت و بی خانمانی و گرسنگی در بدنه و پائین جامعه میگردد. این روند آنچنان مصیبتبار است که در نتیجه آن هر ساله میلیونها کودک و مادر و مردان کار و زحمت از گرسنگی و امراض مختلف که امکان معالجه آن را ندارند، جانشان را از دست میدهند بدون این که ظاهراً علت این گرسنگی و منشاً آن خود را نشان دهد.
در واقع بالا بردن تعرفهها و دامن زدن به جنگ تجاری باعث قتلعام سالیانه میلیونها از مردم جهان است. این قتلعام آن چنان گسترده است که قتلعام فلسطینیان توسط فاشیستهای اسرائیلی در مقابل آن کمرنگ میگردد. ولی این قتلعام خاموش است. کسی آن را نمیبیند و قادر نیست گستردگی و آفرینندگان آن را مشاهده کند.