سلاح زنگ زدۀ تروتسکیستی
نویسنده: علی رسولی ( ف. ک.)
۱۵ نومبر ۲۰۱۷
قسمت ۱
«علت اینکه تروتسکی از فاکتها واشارات مشخص پرهیز دارد همانا است که این فاکتها و اشارات، تمام بانگهای پرخشم وجملات پرطمطراق او را بی رحمانه تکذ یب می کنند». ( لنین )
همچنین است روش و سبک کار مقلدان تروتسکی. اینان نیز بمانند "پیام آور" خود درمانده از اشاره به فاکتهای مشخص مستند وغیرقابل انکارهستند و همواره با توسل به برخی لفاظیهای بی مناسبت به موضوع مورد بحث و مشاجره، با توهین و دشنام، از اظهار نظرروشن طفره میروند و نهایتاً به این یا آن دروغگوئی تروتسکی گونه متوسل می شوند. از اینگونه است برخورد به اصطلاح انتقادی فردی به نام علیرضا بیانی به مقاله «مناسبات لنین با تروتسکی » ازنویسنده این سطور. گفتهاند از روباه پرسیدند، شاهدت کیست؟، پاسخ داد دُمم. خزعبلات تروتسکی در مورد خودش، همان پاسخ روباه گونه است. اندکی به بررسی توجیهات این آقا بمنظور خلط مطلب و فرار از پاسخگوئی صریح به علل برخوردهای تند لنین به تروتسکی بپردازیم که مسلماً ضرورتاً به برخی از دیگرموارد تندگوئیهای لنین به تروتسکی و برخی دیگر. از دروغهای تروتسکی نیز اشاره خواهد شد، هرچند که خشم سران تروتسکیستهای امروزی برانگیخته شود و کف برلب دشنام و توهین را باز هم پی گیرند. بارها در مبارزه علیه نظریات ارتجاعی و مرتجعین رنگارنگ بورژوائی ـ چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون ـ مشابه چنان دشنام و توهینها را شنیدهایم وبازهم خواهیم شنید ولی بازگوئی حقایق تاریخی را به فراموشی نخواهیم سپرد.
داعیان تروتسکیستی خجالت زده عمدتاً تلاش دارند دراستتار، چهره کمونیستی لنین را تا سطح تروتسکی پایین آورند و حتی بیارزش تر از تروتسکی نشان دهند، لیک از آنجائیکه گفتار و کردارشان با دروغها آلوده است، خواسته یا ناخواسته در اینجا و آنجا چهرهی ضد لنینی خود را عیان می سازند… «تروتسکی درسالهای1903 ـ 1901 یک ایسکرائی دوآتشه بود و ریازانف نقش او را درکنگره سال 1903 به عنوان "چماق لنین"ً توصیف کرد. در پایان سال 1903 تروتسکی یک منشویک دو آتشه میشود یعنی از نزد ایسکرائیها به نزد اکونومیستها می گریزد و اعلام میکند که "بین ایسکرای قدیم و نو ورطه عمیقی است". در 1905 ـ 1904 او از منشویکها روی برمی گرداند و موقعیت متزلزلی را اختیار میکند، گاه با مارتینف "اکونومیست"ً همکاری میکند و گاه نظریهی بی پروپای چپ "انقلاب پرماننت " را اعلام مینماید. در 1907 ـ 1906 به بلشویکها نزدیک میشود و در بهار 1907 اعلام میکند که با روزا لوگزمبورگ هم عقیده است. در دورهی ازهم پاشیدگی، پس از مدتها تزلزلات "غیر فراکسیونی " مجدداً به طرف راست میرود و در اوت سال 1912 داخل بلوک انحلال طلبان میشود. اکنون مجدداً از آنها روی برگردانده است ولی در ماهیت امرهمان ایدههای مبتذل آنها را تکرارمی کند» (ازجزوه: نقض وحدت درپرده فریادهای وحدت طلبی ـ مه 19144 )…لنین در آن زمان درباره تروتسکی اظهارداشت: «تروتسکی تمام دشمنان مارکسیسم را گردهم میآورد… تروتسکی تمام کسانی را که تباهی ایدئولوژیک برایشان گرامی است، جمع میکند، تمام کسانی را که به دفاع از مارکسیسم اعتنائی ندارند و تمام عناصر عامی را که نمیفهمند دلایل مبارزه چه هستند و میلی هم به آموختن، اندیشیدن و یافتن ریشههای ایدئولوژیک اختلاف نظر ندارند، متحد میسازد. تروتسکی در این دوران اغتشاش، تفرقه و تزلزل، به آسانی میتواند "قهرمان یک ساعته " از کار درآید و تمام عناصر پست را دورخود جمع کند. ولی هر قدر این تلاش آشکارتر به کار رود، شکستش دیدنیترخواهد بود… تروتسکی با فرومایگی خود را میفریبد، حزب را میفریبد و پرولتاریا را میفریبد» (از: نامه به هیأت مقیمم درون روسیه کمیته مرکزی حزب سوسیال دموکرا ت روسیه ـ دسامبر1910)
این است کارنامه سیاسی تروتسکی تا اوائل سال 1914 یعنی جدائی از لنین و همراهی با منشویکها علیه نظریه حزبیت لنینی و انقلاب روسیه. درهمین زمان است که تروتسکی در جزوه خود به نام "وظایف سیاسی ما " به تاریخ 1904 لنین را مشابه با ماکسیمیلیان روبسپیر دانسته و او را "ماکسیمیلیان روسیه و مستبد فردی" خطاب میکند. جالب اینکه او این کتاب را به بزرگ رهبر منشویکها، اکسلرود، شخصی که درتمامی عمرعلیه بلشویک باقی ماند و پس ازترک شوروی، درهمکاری با سوسیال دموکراسی غرب علیه حاکمیت شوراها، مدام در تکاپو بود، با جمله "به استاد پرارزش پل بوریزویچ اُکسلرد" تقدیم میکند. درسالهای بعد در ابتدا گاه با اکونومیستها همراه است و گاه از بلشویکها کمک میطلبد. او در این زمان نظریه ضد مارکسیستی "انقلاب پرماننت (مداوم)" را که از پارووس اقتباس کرده بود رهگشای انقلاب روسیه معرفی میکند.
او بدون توجه به موقعیت سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی روسیه و طبقات حاکم و فرودست، با طرح به اصلاح چپ انقلاب سوسیالیستی به مثابه وظیفه مبرم فوری و نفی نقش دهقانان فقیر و میانه حال که اکثریت جامعه روسیه را تشکیل میدادند و عدم ضرورت اتحاد پرولتاریا با دهقانان، به مقابله با نظریه مارکسیستی لنین در مورد دیکتاتوری انقلابی دموکراتیک پرولتاریا و دهقانان میپردازد. پارووس و تروتسکی بدون توجه به موقعیت و نقش دهقانان درروسیه آن زمان، میپنداشتند که تنها با قرارگرفتن سوسیال دموکراتها دررأس انقلاب و بدون جلب نظراکثریت جامعه میتوان انقلاب سوسیالیستی را به سرانجام رسانید. این نظریه تنها یک نمای دروغین چپ داشت که خود را تنها با کلمات انقلاب سوسیالیستی آراسته بود. لنین برعکسِ لفاظیهای فریبنده پارووس و تروتسکی، به هنگام انقلاب 1905 روسیه بیان میداشت که: «پرولتاریای روسیه اکنون اقلیت مردم روسیه را تشکیل میدهد. این پرولتاریا فقط در صورت اتحاد با انبوه نیمه پرولتاریا و نیمه چیزدارها، یعنی با انبوه تهیدستان خرده بورژوازی شهری و روستائی میتواند به اکثریت عظیم و قاطع بدل گردد… این انقلاب هماکنون توده هارا به پا میدارد و آنها را کاملاً بپا خواهد خیزاند، دولت نیز با مقاومت ناامیدانهی خویش این کار را تسهیل میکند. ولی روشن است که از آگاهی سیاسی نضج یافته، از آگاهی سوسیال دموکراتیک این تودهها و انبوه رهبران خلقی "محلی " یا حتی "موژیک" سخنی هم نمیتواند درمیان باشد. آنها نه تنها به علت گرفتاری درجهل ( تکرارمی کنیم که انقلاب باسرعتی حیرت آور آنها راروشن میسازد)، بلکه علاوه بر آن به علت آنکه موضع طبقاتیشان پرولتری نیست و منطق عینی تحول تاریخ، در لحظه حاضر، وظایف یک انقلاب دموکراتیک و نه سوسیالیستی را در برابر آنها قرار داده است، نمیتوانند بدون گذراندن یک سلسله آزمونهای انقلابی، فوراً سوسیال دموکرات شوند. پرولتاریای انقلابی با تمام انرژی خود در این انقلاب شرکت خواهد کرد و طی آن دنباله روی حقیرانه یک عده و جمله پردازیهای انقلابی عدهی دیگررا کنار خواهد زد. پرولتاریا قاطعیت و آگاهی طبقاتی را به درون گردباد سرگیجه آور حوادث خواهد برد، پیگیر و جسور به پیش خواهدرفت، از دیکتاتوری انقلابی ـ دموکراتیک هراس به خود راه نخواهد داد، بلکه با شورتمام خواستارآن خواهد بود و در راه جمهوری و آزادی کامل مبتنی بر نظام جمهوری و در راه رفرمهای اقتصادی بنیادی مبارزه خواهد کرد تا عرصهای واقعاً گسترده، عرصهای شایسته قرن بیستم، برای مبارزه در راه سوسیالیسم پدید آورد ( ازمقاله: سوسیال دموکراسی و دولت موقت انقلابی ـ اوایل آوریل 1905). و از اینرو بود که لنین "پوچگوئی" را به تروتسکی نسبت داد.