چرا آمریکا بعد از پایان جنگ هیروشیما و ناکازاکی را بمباران کرد؟
در ۶ و ۹ آگوست ۱۹۴۵ به ترتیب شهرهای هیروشیما و ناکازاکی توسط بمب افکنهای ب-۲۹ آمریکا با خاک یکسان شد. در این تهاجم اتمی حدود ۴۴۳ هزار نفر در یک لحظه جان باختند و دهها هزار نفر نیز در هفتهها و ماههای بعد از انفجار ناشی از تشعشعات اتمی و ضربات جسمی جان خود را از دست دادند. در طول تاریخ بشر این بزرگترین جنایت و قتل عام گسترده است.
جنگ جهانی دوم در ۸ و ۹ ماه مه که آلمان و ایتالیل بدون قید و شرط مجبور به تسلیم گردیدند پایان یافت. دولت ژاپن از این تاریخ تا ۶ آگوست ۱۹۴۵ سه بار تمایل خود را به پایان درگیری و تسلیم بدون قید و شرط اظهار کرده بود.
در واقع بمباران هیروشیما و ناکازاکی اندکی بعد از پایان واقعی جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. دو کشور از سه کشور متحد (آلمان، ایتالیا) تسلیم شده بودند. دولت شوروی در کنفرانس سران متفقین در ژوئیه ۱۹۴۵ تعهد کرده بود که بر ارتش ژاپن در شرق دور پیروز شود و آن را از خاک اتحاد شوروی بیرون راند: «در ۱۰ اوت عملیات شوروی آغاز گردید و در ۲۳ اوت ارتش کوانتون (Kwantung) تسلیم شد. تقریباً ۶۰۰ هزار سرباز ژاپنی به اسارت جنگی شوروی درآمدند و ۳۰ هزار سرباز در جنگ کشته شدند.» (گرهارد شنهن – استالین، یک بیوگرافی مارکسیستی)
بدین ترتیب دولت ترومن بدون این که خطری از جانب ژاپن تهدیدش کند و یا آتش جنگ دوباره از جانب ژاپن برافروخته گردد، بخشی از مردم این کشور را نابود کرد و جنایت هولناکی را به شناسنامه پر از جنایت امپریالیسم آمریکا و سیستم جهانی سرمایهداری اضافه نمود.
بیانات ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا نشان میدهد که او به یک علت مصمم است از سلاح اتمی استفاده کند.
«اگر ژاپنیها شرایط ما را نپذیرند، باید از آسمان منتظر بارانی از ویرانه باشند که تا کنون زمین شاهد آن نبوده است» (ترومن - خاطرات - جلد ۲ - صفحه ۴۶۲) ولی دولت ژاپن سه بار اعلام کرده بود که شرایط متحدین را میپذیرد. ولی ترومن نقشه دیگری در استفاده از این بمبها در سر میپروراند. او میگوید: «من به این بمبها به عنوان سلاح نظامی نگاه میکردم و هیچگاه شک نداشتم که آنها به کار برده خواهند شد. وقتی من با چرچیل صحبت کردم، بدون تامل گفت که او طرفدار استفاده از بمب اتمی است» (ترومن - خاطرات - جلد ۲ - صفحه ۴۶۲)
چرا دولت ترومن زمانی که ضرورت استفاده از سلاح اتمی در میان نبود، هیروشیما و ناکازاکی را بمباران کرد؟
زیرا در جریان و بعد از پایان جنگ قدرت عظیم اتحاد شوروی در مقابل غرب و به ویژه امپریالیسم تازه قدر قدرت شده آمریکا قرار داشت.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که بعداً با ظهور جمهوری سوسیالیستی خلق چین به قدرت بی همتای جهانی تبدیل شد، برای پرولتاریای جهان و دیگر زحمتکشان تنها آلترناتیو بالفعل سرمایهداری و امید پر تشعشع آینده آنها بود. لذا این قدرت باید مهار میشد. ترومن و چرچیل که در جریان جنگ و بعد از آن در موضعی ضعیف نسبت به اتحاد شوروی و چین قرار داشتند، باید ضرب شصتی نشان میدادند.
ترومن میگوید: «خطر جدیدی که ما در معرض آن قرار داریم، به همان اندازهء آلمان نازی که به گذشته تعلق دارد، جدی است». (همانجا)
آخرین اجلاس متفقین که در مورد صلح بعد از جنگ اختصاص داشت از ۱۷ ژوئیه تا ۲ ماه آگوست در پوتسدام (کنفرانس پوتسدام) ادامه یافت. بعد از این اجلاس استالین هنوز در قطار به سوی مسکو در حرکت بود که هیروشیما و ناکازاکی با بمبهای اتمی آمریکا نابود شدند.
در واقع دولتمردان آمریکا توسط این بمبها استالین و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تهدید میکردند که اگر تابع ما نباشید، برای شما نیز سرنوشتی غیر از هیروشیما و ناکازاکی متصور نیست.
استالین در همان قطار به مسئولین امور دستور داد در همین لحظه کار ساختن بمب هستهای را آغاز کنید. فقط ۴ سال بعد از آن در ۲۹ آگوست ۱۹۴۹ با انفجار اولین بمب هستهای اتحاد شوروی، آمریکا دیگر تنها دارنده سلاح هستهای نبود. انحصار آمریکا در این مورد درهم شکسته شد.
جنگ و کشتار یکی از مصائب اکثریت مطلق مردمان جوامع طبقاتیست. سلاح اتمی این کشتار را در ابعادی فاجعهبار گسترش میدهد و به نابودی میلیونها انسان در سالهای بعد از هر انفجاری میانجامد.
کمونیستها و تنها طبقه مترقی جهان یعنی پرولتاریای بینالمللی خواهان جهانی بی جنگ هستند. ولی تا زمانی که سرمایهداری وجود دارد، نیروهای مختلف سرمایه در رقابت با هم جنگ را در اشکال، سطوح و ابزارهای مختلف ادامه میدهند. برای جلوگیری از خطر جنگ هستهای و پایان همه جنگها، تنها یک راه وجود دارد، سرنگونی نظام سرمایهداری جهانی و برقراری سوسیالیسم و کمونیسم.