نقش بهائی ستیزی در روند مبارزه طبقاتی

بهائی ستیزی همانند سُنی ستیزی یکی از ابزارهای مهمی‌ست جهت استتار حادترین معضل اجتماعی.

در ماه‌های اخیر کارگران ایران به ویژه کارگران صنایع نفت، گاز، کارگران صنایع پتروشیمی به طور دائم و وقفه ناپذیر علیه شدت استثمار، مزد ناچیز، بی سرپناهی و ... مبارزه کرده و بنیادیترین، بادوام‌ترین و قاطع‌ترین درخواست‌های اجتماعی را در هر مرحله‌ای از تکامل خود مطرح کرده‌اند. این طبقه دشمن آشتی ناپذیر استثمار و بورژوازی حاکم است.

درست است که طبقه کارگر هنوز شعارهای آشتی ناپذیر خود مانند “مرگ بر سرمایه‌داری“، “پیش به سوی مبارزه قهرآمیز توده‌ای“ و “زنده باد سوسیالیسم“ را بر پرچم مبارزاتی‌اش ننوشته است ولی سیر تکامل مبارزه طبقاتی کارگران علیه بورژوازی رسیدن اجتناب ناپذیر به این شعارها و تحقق آنهاست.

در نتیجه در طول بیش از ۴۵ سال مهمترین دغدغه رژیم جمهوری اسلامی، استثمار روز افزون طبقه کارگر، ممانعت از رشد آگاهی طبقاتی و رفاه عمومی این طبقه بوده است. رژیم این سیاست را با سرکوب و اعدام به پیش می‌برد.

امروزه دل‌مشغولی‌های دیگری نیز بر این دغدغه اضافه گشته است. بحران اقتصادی ناشی از تشدید تحریم‌های امپریالیست‌های غربی، مبارزه گسترده زنان برای آزادی‌های اجتماعی و خانوادگی به ویژه آزادی پوشش، اعتراض جوانان علیه بیکاری، بی پناهی، بی سرپناهی، تنهائی، آینده ظلمانی و مبارزه ملیت‌های ایران علیه ستم و سرکوب ملی.

رژیم ایران قادر به حل هیچ یک از مسائل و معضلات فوق نیست. رفتار و کردار و سیاست‌های این رژیم بحران‌زاست و تخریب کلیه زیرساخت‌های اجتماعی کشور را سبب می‌شود.

در این روزها که رشد اقتصادی منفی، سطح تولید پائین‌تر از سال ۱۴۰۱ ناشی از افت سرمایه‌گذاری و مصرف، تورم ۴۵٫۳ درصدی شهریور ۱۴۰۴(مرکز آمار ایران) باعث گردیده که قیمت همه چیز با عقربه دقیقه شمار افزایش می‌یابد. این وضعیت باعث تنش بی سابقه‌ای در بین اقشار فقیر و کم درآمد گشته و طلیعه‌دار امواج توفانی مبارزات ستمدیدگان این کشور است. به همین جهت نیز رژیم جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از این توفان سهمگین، هر چه بیشتر به سرکوب و اعدام رو آورده است.

با وجود مبارزات وسیع و گسترده زندانیان سیاسی علیه اعدام و اعتصاب غذای طولانی مدت آن‌ها توانسته است پشتیبانی بی دریغ مردم ایران و نیروهای مترقی بین‌المللی را به خود جلب کند ولی ادامه زندگی ننگین و کوتاه مدت رژیم فاشیستی ایران فقط در سرکوب و کشتار و اعدام امکان دارد. به همین دلیل نیز هر روز تعداد اعدام‌ها افزایش می‌یابد.

رژیم ایران برای انحراف اذهان عمومی از معضلات و اعدام‌های روزانه و هر ساعته مبارزین، به ضعیف‌ترین و بی پناه‌ترین بخش اجتماعی تهاجم نموده است، به جامعه بهائیت. چرا به جامعه بهائیت؟

بهائیت از درون مذهب شیعه و با نفی بخش‌هائی از آن شکل گرفته است. بهائیت از نظر ماهوی، باورهای خرافی و تفکرات قرون وسطائی با اسلام شیعه فرق چندانی ندارد. در نتیجه از یک جانب به لحاظ آئینی می‌تواند خیلی ساده جای تشیع را بگیرد و از جانب دیگر به علت این که بنا به گفتار محمد، پیامبر اسلام، بعد از او پیامبری از جانب خدا فرستاده نخواهد شد و محمد ختم ‌الانباء است، قبول بهائیت به عنوان یک دین، مساوی است با قبول آمدن پیامبر دیگری از جانب خدا بعد از محمد. به واقعیت پیوستن این دو جانب، به معنای بی اعتبار شدن روحانیت شیعه، از دست دادن منابع عظیم مالی که به دست آورده‌اند و پرتاب شدن آن از درون قدرت سیاسی به قعر جامعه.

لذا از زمان ظهور بهائیت تا این زمان، این فرقه و اعضایش مورد نفرت و سرکوب روحی و سیاسی و نابودی جسمی توسط روحانیت شیعه بوده است. بهائی‌ها در زمان قاجار سه بار قتل عام شدند و هر شکنجه و جنایت ممکنی در مورد آن‌ها اعمال گردید. در ۱۸۵۰ نیز بنیان‌گزار فرقه اعدام شد.

در دوره پهلوی نیز فشارها و تضییقات بسیاری در مورد آن‌ها اعمال می‌شد.

با قدرتگیری رژیم جمهوری اسلامی، بهائیان در موقعیت بسیار حساس و خطرناکی قرار گرفتند. زیرا بهائی ستیزی روحانیت شیعه با بهائی ستیزی دولتی در هم ادغام شده است. این بزرگترین اقلیت مذهبی در ایران (حدود ۳۰۰ هزار نفر) تحت شدیدترین فشارهای مذهبی قرار دارد. قانون ایران این دین را به رسمیت نمی‌شناسد. لذا بهائیان نمی‌توانند دارای تشکیلات علنی و قانونی از خود باشند. آن‌ها نمی‌توانند مراسم مذهبی خود را در ملأ عام و آشکارا برگزار کنند. اعضای آن بر طبق قانون نمی‌توانند وابستگی خود به این دین را ابزار نمایند.

این شرایط باعث گردیده که بهائیان یکی از نقاظ ضعیفی باشند که در هر زمانی رژیم جمهوری اسلامی بتواند آن‌ها را مورد حمله قرار دهد و سرکوب کند. دولتمردان رژیم، این دین را “فرقه ضاله“ و “گروهک غیر قانونی“ می‌نامند. در سال ۱۳۵۷ مونا محمود نژاد و تعداد دیگری از زنان بهائی به دلیل تعلق آئینی، اعدام شدند. پس از آن نیز صدها بهائی به دار آویخته و یا تیرباران شده‌اند.

در دو سه سال اخیر که معضلات اجتماعی سر به فلک می‌زند، فعال کردن سرکوب بهائیان و دامن زدن به بهائی ستیزی در خدمت انحراف افکار عمومی از این معضلات و نیز تیز کردن دشمنی با بهائیت است.

در ۳ بهمن ۱۴۰۳ در اصفهان مأموران رژیم با ارعاب و غیر قانونی وارد منازل بهائیان شدند و ۱۳ نفر را که ۱۱ نفرشان زن و مادر کودکان نوزاد بودند، دستگیر و زندانی کردند. در همین سال ۲۴۶ بهائی را که ۱۴۲ تن از آن‌ها زن بودند، تحت تعقیب و زندان و شکنجه قرار گرفتند. نیروهای مسلح حکومتی آرامگاه ۱۱۰ ساله بهائیان در اهواز را به آتش کشیدند و این جنایات تا به امروز علیه آن‌ها ادامه دارد.

دین اسلام و بهائیت را باید در جریان مبارزات سیاسی علیه سرمایه‌داری ایران، بالا بردن آگاهی طبقاتی، تاریخی و اجتماعی اکثریت قاطع مردم، دامن زدن به درک علمی پدیده‌های تاریخی و اجتماعی، گام به گام از جامعه بشری زدود. سرکوب و ستم بر هر انسانی به خاطر عقیده و باورهایش غیر قابل قبول و جنایتی‌ست که باید با آن مبارزه شود.

ما موظف هستیم با روشنگری اجتماعی و مبارزه سیاسی، سیاست بهائی ستیزی رژیم خون آشام ایران را که در خدمت انحراف افکار عمومی از معضلات شدید اجتماعی و دین سالاری انجام می‌گیرد، افشا کرده و پاسدار دگر اندیشی باشیم.

نظم کمونیستی

24.8.1404