امکان ساختمان سوسیالیسم در ایران – آری؟ یا نه؟

با کودتای بورژوازی به رهبری خروشچف در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (۱۹۵۳) و قبضه شدن دوباره قدرت در دست این طبقه استثمارگراز یک جانب، و گسترش جنبش پرولتاریا در ایران از سال ۱۴۰۱ و ضرورت تعیین مرحله انقلاب از جانب دیگر، در بین روشنفکران ایرانی بحث بر سر نظریه امکان و یا عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور، منجمله ایران درگرفته است.

با هر گامی که طبقه کارگر به انقلاب سوسیالیستی نزدیک می‌شود، بحث امکان و یا عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور، شدت و گسترش بیشتری می‌یابد.

حل این معضل برای هر کشور سرمایه‌داری، فقط به فاکتورهای درونی آن کشور خلاصه نمی‌گردد بلکه در وابستگی فشرده به شرایط جهانی نیز قرار دارد.

ما در این نوشته به بررسی زمینه‌های زیر می‌پردازیم

۱- زمینه تاریخی

۲- مقایسه شرایط سال‌های ۱۹۲۰ با شرایط سال‌های ۲۰۲۰

۳- امکان یا عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در ایران

۱- زمینه تاریخی

تروتسکی از ۱۹۰۳ که انقلاب بورژوا – دمکراتیک روسیه نسج می‌یافت تا ۱۹۰۷ که انقلاب شکست خورده بود و جنبش کمونیستی در شرایط دردناک حاکمیت تزار، خود را تجدید سازمان می‌کرد، بحث عدم "امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" را در تز "انقلاب پی در پی" خود مطرح کرد که با مخالفت جدی لنین رو به رو گردید. این بحث به علت شرایطی که ایجاد شده بود، اهمیت خود را از دست داد. ولی تروتسکی بعد از پیروزی انقلاب سوسیالیستی و برپائی دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی، مجدداً این بحث را در سال ۱۹۲۲ در حزب بلشویک به راه انداخت که تا ۱۹۲۷ به طول انجامید.

تروتسکی معتقد بود که:

«بدون پشتیبانی مستقیم دولتی توسط پرولتاریای اروپا، طبقه کارگر روسیه نمی‌تواند قدرت را نگهدارد و حاکمیت موقتی‌اش به یک دیکتاتوری سوسیالیستی پایدار تحول ‌‌یابد». (تروتسکی - انقلاب پی در پی)

"بدون پیروزی کمابیش نزدیک پرولتاریا در کشورهای پیشرفته دولت کارگری در روسیه پا برجا نخواهد بود... رژیم شوروی که فقط به خود متکی باشد یا فرو می‌ریزد و یا منحط می‌شود. به عبارت دقیق‌تر: ابتدا منحط می‌شود و سپس فرو می‌ریزد. من شخصاً از سال ۱۹۰۵ تا کنون بارها در این باره نوشته‌ام." (ترتسکی - کمونیسم یا سوسیالیسم؟ ۱۹۳۷)

خلاصه نظر تروتسکی این است که ساختمان سوسیالیسم در یک کشور تا زمانی که پرولتاریای اروپا حرکت نکند، امکان ندارد، اگر هم پرولتاریای یک کشور دست به ساختمان سوسیالیسم بزند، صد در صد شکست می‌خورد. زیرا با رادیکال شدن پرولتاریای در قدرت، دهقانان در مقابل آن می‌ایستند و پرولتاریا در مقابل بورژوازی و دهقانان تنها می‌ماند. برای این که تنها نماند باید دست به دامان پرولتاریای در قدرت در کشورهای اروپائی شود.

بسیار خوب! در آن زمان درهیچ کشور اروپائی پرولتاریا در رأس قدرت نبود. در نتیجه ساختمان سوسیالیسم محکوم به شکست بود. فقط یک آنارشیست یا دیوانه کاری را دنبال می‌کند که می‌داند محکوم به شکست است. در نتیجه بر مبنای این تز باید از ادامه ساختمان سوسیالیسم چشم پوشی کرد. این به معنای روگرداندن از دیکتاتوری پرولتاریا و تقدیم قدرت به بورژوازی سرنگون شده و کولاک‌‌های خونخوار بود.

این تز وادادگی و ایجاد هراس از مبارزه و ایجاد آینده تاریک، توسط اکثریت مطلق طبقه کارگر اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۷ محکوم و رد شد. ۷۲۴ هزار نفر از اعضای حزب به سیاست کمیته مرکزی و چهار هزار نفر نیز به نفع تز تروتسکی رأی دادند (کمتر از یک درصد). شکست تز "عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" فعالیت مخفی تروتسکی وهمدستانش را علیه حزب و کمیته مرکزی تشدید کرد تا سرانجام از کشور تبعید گردید و به دست یک تروتسکیست کشته شد. (در اینجا متذکر می‌شویم که تروتسکی از ۱۹۲۳ جاسوس مواجب بگیر دولت آلمان بود)

علاو بر شکست ایدئولوژیک سیاسی این تز وادادگی و ضد پرولتری، تکامل مبارزه طبقاتی در اتحاد شوروی و پیروزی اقدامات پرولتاریا در ساختان سوسیالیسم نیز به ارتجاعی بودن این تز مهر زد.

تأیید لنین در امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور، در تعریف او از سوسیالیسم نهفته است: «کمونیسم قدرت شوراهاست به علاوه تجهیز تمام کشور با شبکه برق رسانی» (لنین- مجموعه آثار - برلن ۱۹۸۲ - جلد ۳۱ - صفحه ۴۱۴) از نظر لنین با وجود این دو عامل، سوسیالیسم تحقق می‌یابد. او در توضیح طرح نپ می‌گوید «ما این کار را برای این انجام می‌‌دهیم که قدری عقب برویم تا برای یک جهش بزرگ‌تر دورخیز کنیم...» (لنین- مجموعه آثار - برلن ۱۹۸۲ - جلد ۳۱ - صفحه ۴۲۳) سؤال این است. لنین در چه سمتی می‌خواست دورخیز کند؟ روشن است در سمت ساختمان سوسیالیسم. اگر او به ساختمان سوسیالیسم در شوروی همانند تروتسکی معتقد نبود، دیگر طرح نپ، برق رسانی و قدرت شوراها نیز لازم نبودند.

موفقیت‌های پرولتاریای اتحاد شوروی به رهبری حزب بلشویک و در رأس آن استالین در دو برنامه ۵ ساله در اشتراکی کردن کشاورزی و توسعه صنایع بزرگ (صنعتی کردن) تز "عدم امکان..." را بی اعتبار نمود.

رادیکالتر شدن پرولتاریای در قدرت در اتحاد شوروی فقط کولاک‌های خونخوار و بخش کوچکی از دهقانان نیمه مرفه را در مقابل پرولتاریا قرار داد. اکثریت مطلق دهقانان فقیر و میانه حال در جریان اشتراکی کردن کشاورزی در جانب پرولتاریا و حزب کمونیست بلشویک قرار گرفتند.

صنعتی کردن تا آنجا پیش رفت که رفاه مردم کشور را به لحاظ معیشتی و اجتماعی فراهم کرد. این موفقیت‌ها در ساختمان سوسیالیسم چنان بود که تروتسکی در سال ۱۹۳۶ شرمگینانه اقرار کرد که پیشگوئي‌اش نادرست بوده است: «به هر حال انزوای اتحاد شوروی... به طور بلاواسطه آن پیامدهای وخیمی را که ترس آن می‌رفت، به همراه نداشت... "تنفس کوتاه" بیش از آن طول کشید که انتقاد خوش‌بینانه بدان امیدوار بود.» (انقلاب خیانت شده، ص ۲۹۲) 

ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی تحت رهبری حزب بلشویک و در رأس آن استالین تا بدانجا تکامل یافت که این کشور عقب مانده فلاحتی به مدرن‌ترین و قدرتمندترین کشور صنعتی جهان تحت دیکتاتوری پرولتاریا تبدیل شد و بزرگترین نیروی فاشیستی را با ضربه‌ای مرگبار به گورستان تاریخ سپرد و مردم جهان را از شر آن خلاص نمود.

بسیاری از "مورخین" غربی در دفاع از تزهای ارتجاعی تروتسکی آگاهانه تاریخ را تحریف می‌کنند و بر این می‌کوبند که استالین سعی می‌کرد بین لنین و تروتسکی شکاف ایجاد کند.

حال ما از خود لنین بشنویم.

لنین درباره تز "عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" که در کتاب تروتسکی به نام "انقلاب پی در پی" آمده است، می‌گوید: «تروتسکی در سال ۱۹۰۱-۱۹۰۳ یک ایسکرائی جدی بود و ریازانف نقش او را در کنگره حزب در ۱۹۰۳ به عنوان "چماق لنین" نشان می‌‌داد. در پایان سال ۱۹۰۳ تروتسکی یک منشویک جدی است، یعنی او از ایسکرائی‌ها به سوی "اکونومیست‌ها" می‌‌رود.... او در ۱۹۰۴-۱۹۰۵ از منشویکی دور می‌‌شود و موضع بی ثباتی اتخاذ می‌‌کند، به طوری که خیلی زود با مارتینف ("اکونومیست") همکاری می‌‌کند، بعد از آن "انقلاب پی در پی" مزخرف چپ را ارائه می‌دهد. » (لنین - درباره اخلال در وحدت - مجموعه آثار - جلد ۲۰ -  صفحه ۳۴۸ - نوشته در ۳۰ ماه مه ۱۹۱۴) (تکیه از ما)

در نتیجه: تروتسکی به "عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" معتقد بود و لنین و استالین به "امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" معتقد بودند.

از جانب دیگر لنین و استالین می‌دانستند که ساختمان سوسیالیسم در شرایط حاکمیت سیستم امپریالیستی بر جهان با مشکلات و درد و رنج، با افت و خیزهای عظیم روبروست. آنها خود را به حمایت و پشتیبانی "دولت‌های پرولتری" در اروپا که وجود خارجی نداشتند محدود نمی‌کردند. آنها برای پیشرفت و تکامل ساختمان سوسیالیسم پشتیبانی کل پرولتاریای جهانی را ضروری می‌دانستند. آنها می‌دانستند که پیروزی نهائی سوسیالیسم بستگی تام به حرکات انقلابی این پرولتاریا در کشورهای خود و در پشتیبانی از سوسیالیسم شوروی دارد.

استالین در این مورد چنین می‌گوید: «تلاش‌های یک کشور آن هم کشوری دهقانی مانند روسیه، برای پیروزی نهایی سوسیالیسم و سازمان‌دهی تولید سوسیالیستی کافی نیستند. برای این امر تلاش‌های پرولترهای چند کشور پیش‌رفته ضروری است.» (استالین ، برلین ۱۹۵۲، جلد ۸ ، صفحه ۲۸۴)

لنین و استالین اصولا برای پیشرفت ساختمان سوسیالیسم از حمایت "دولت‌های پرولتری" در اروپا صحبت به میان نمی‌آورند، زیرا وجود نداشتند (اگر وجود می‌داشتند حتماً حمایت آن‌ها را نیز لازم می‌دانستند.) آن‌ها همچون تروتسکی تسلیم طلب نبودند. روی نیروهائی حساب می‌کردند که واقعی بودند. مبارزه پرولتاریا در کشور خود و پشتیبانی از سوسیالیسم موجود.

ما کاملاً منسجم این بحث را به لحاظ تاریخی، با مدارک لازم طرح کردیم تا بتوانیم دیالکتیک درونی شرایط گذشته، شرایط حال بین‌المللی و شرایط کشورمان را برای امکان و یا عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در ایران، به دست دهیم.

۲- مقایسه شرایط سال‌های ۱۹۲۰ با شرایط سال‌های ۲۰۲۰

زمانی که لنین و استالین در تقابل با تز مزخرف چپ تروتسکی "عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور"، به ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی ادامه دادند و آن را با گام‌های بلندی به پیش بردند، در دوران امپریالیسم قرار داشتند.

در آن زمان امپریالیسم هنوز بر تولید جهانی و بازار بین‌المللی تسلط کامل نداشت اویگن وارگا (Eugen Varga) متخصص برجسته جهانی در مورد زندگی منوپل‌ها، موقعیت بین‌المللی آن‌ها را در سال‌های بیست  قرن گذشته چنین توصیف  می‌کند: «اگر شکل‌گیری هر یک از تراست‌های بین‌المللی، مثلاً تراست بین ‌المللی الکترو ‌(تروفینا) را مورد توجه قرار دهیم، دارای اهمیت بزرگی است: امّا حتی در مقایسه عددی سطح سرمایه به کار گرفته شده توسط هر بورژوای بزرگ با سرمایه‌ای که در سطح بین‌المللی به کارگرفته شده، دومی دارای سهم بسیار ناچیزیست».

این واقعیت را سهم کنسرن‌های بزرگ جهان از تولید و بازار بین‌المللی حتی در سالهای ۱۹۵۵ - ۱۹۶۰ نشان می‌دهد: سهم آن‌ها از بازار بین‌المللی  ۲۵٪ و از تولید بین‌المللی۱۰٪ بوده است. (از داده‌های سازمان ملل متحد)

به بیان دیگر بختک سیستم امپریالیستی بر تولید و بازار بین‌المللی تسلط و کنترل کامل نداشته است. بر این مبنا هنوز برای کنسرن‌های بین‌المللی که مثل قارچ از زمین سرمایه می‌روئیدند، امکان گسترش تولید بین‌المللی و بازارشان فراهم بوده است. این به معنای آن است که تضاد بین کنسرن‌ها پس از یک اوج در جنگ جهانی اول، نمی‌توانست در سالهای بیست قرن گذشته تا درجه مرگ و زندگی شدت یابد.

امروزه تمام جوامع، گروه‌های انسانی، قبایل مختلف، از قطب شما تا قطب جنوب از جنگل‌های آمازون تا گروه‌های کوچک منفرد در مغولستان، همه و همه در سیستم جهانی سرمایه‌داری امپریالیستی قرار دارند. نظام طبقاتی فئودالیسم در جهان ریشه کن شده و آنچه که باقی مانده است پرولتاریا و بورژوازیست، هر کدام با فرهنگ خود و در اختلاط با سنت‌های و فرهنگ‌های گذشته. لذا هر جنبشی که به یاری پرولتاریای انقلابی نشتابد، در خدمت بورژوازی و ماندگاری آن است و هر جنبش مترقی، در خدمت پرولتاریا و انقلاب سوسیالیستی می‌باشد.

بر مبنای این واقعیت، مرحله انقلاب در تمام جوامع موجود، سوسیالیستی‌ست و آزادی هر قبیله و گروه دور افتاده‌ای هم بستگی به پیشرفت انقلاب سوسیالیستی در آن کشوری دارد که آنها در آن زندگی می‌کنند.

امروزه ۵۰۰ ابر کنسرن جهانی بیش از ۸۵ درصد تولید جهانی و بازار بین‌المللی را یا صاحب‌اند و یا در کنترل دارند.

در نتیجه، قدرت بیشتر یکی منجر به ضعف و نابودی دیگری می‌گردد. این به معنای تشدید بی رویه و سریع تضاد در سیستم جهانی امپریالیسم است.

در آن دوران هنوز کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین برای استقلال، تکامل و رشد جوامع خود علیه فئودالیسم و سرمایه‌داری امپریالیستی مبارزه می‌کردند و پشتوانه انقلابات پرولتری و آزادیبخش در دیگر کشورهای در حال انقلاب بودند.

در این دوره دیگر کشور مستعمره و نیمه مستعمره به صورت سابق وجود ندارد. همه کشورها در دایره سیستم جهانی سرمایه قرار گرفته و سرمایه‌داری بر آن‌ها حاکم است. در این کشورها پرولتاریا پشتیبان هم طبقه‌ای‌های خود در دیگر کشورهاست.

در آن دوران با وجود سیاست انقلابی پرولتاریای شوروی، ولی به علت شرایط عینی، پرولتاریا و انقلابات کشورهای غیر سرمایه‌داری جنبه‌های ناسیونالیستی قوی‌ای را ظاهر می‌ساختند.

در این دوران به علت شرایط تغییر پیدا کرده، پرولتاریا هر روز بیشتر و بیشتر به خصلت انترناسیونالیستی خود پی می‌برد، از مبارزات هم طبقه‌ای‌های خود در کشورهای دیگر دفاع می‌کند و با آنها هم سرنوشتی اعلام می‌دارد.

در آن سالها جمعیت جهان کمی بیش از ۲ میلیارد نفر بود و در این دوره جمعیت جهان کمی بیش از ۸ میلیارد نفر است که بیش از ۶ میلیارد آن را کارگران و زحمتکشان و خانواده‌هاشان تشکیل می‌دهد

در آن دوران کشور سوسیالیستی شوروی وجود داشت.

در این دوران چنین کشوری وجود ندارد و دو کشور عظیم امپریالیستی چین و روسیه پا به عرصه وجود گذاشته‌اند.

در آن دوران کشورهای سرمایه‌داری در جنگ با هم و جنگ همه آنها با اتحاد شوروی از نفس افتاده بودند.

در این دوران کشورهای امپریالیستی آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا در جنگ نظامی اوکراین از نفس افتاده‌اند. چین در جنگ اقتصادی خانمان براندازی با آمریکا قرار دارد که هر دو کشور و اقتصاد جهانی را می‌بلعد.

جمعبندی مقایسه دو مقطع زمانی:

در خصلت و ماهیت ساختاری دو مقطع هیچ تغییری به وجود نیامده است. ما هنوز در سیستم جهانی امپریالیسم هستیم. تضادهای درونی نظام امپریالیستی نسبت به مقطع اول شدت یافته است. با وجود این که طبقه کارگر پایگاه سیاسی، نظامی خود را از دست داده است (دیگر اتحاد شوروی و چین سوسیالیستی وجود ندارند و این جنبه منفی اوضاع کنونی را می‌سازد)، ولی نسبت به مقطع اول به لحاظ دانش عمومی، اجتماعی، شعور طبقاتی و آگاهی از وضعیت داخلی و بین‌المللی خود بسیار پیشرفته تر و منسجم‌تر از مقطع اول است. روحیه ناسیونالیستی در این طبقه فروکش کرده و انترناسیونالیسم جایگاه خود را روز افزون در این طبقه می‌گستراند. هر حرکت مترقی و انقلابی در یک گوشه جهان مورد پشتیبانی عملی و سیاسی این طبقه در دیگر نقاط جهان می‌گردد.

جنبش کمونیستی پس از یک دوره شکست و فروکش در مقابل سرمایه‌داری، در این مقطع زمانی (سالهای ۲۰۲۰) در حال جمع بندی از تاریخ گذشته خود، رویش و سازماندهی مجدد است.

این وضعیت شرایط خارجی مساعدی را برای انقلاب سوسیالیستی و ساختمان در ایران فراهم کرده است. دوستان انقلاب بیش از ۶ میلیارد نفرند و دشمنان مسلح و غیر مسلح آن چند ده میلیون.

۳- آیا ساختمان سوسیالیسم در ایران ممکن است؟

امروزه مرحله انقلاب در تمام کشورها (همه کشورها سرمایه‌داری هستند) انقلاب سوسیالیستی است، خواه این کشورها سرمایه داری وابسته باشند، خواه سرمایه‌داری رانتی و یا سرمایه‌داری صنعتی پیشرفته.

بدیهی‌ست که ورود به کمونیسم (مرحله فوقانی سوسیالیسم) یک امر جهانی‌ست. یعنی رسیدن به کمونیسم در شرایطی امکان دارد که اکثریت مطلق کشورهای جهان در ساختار سوسیالیستی وارد شده باشند. یعنی سوسیالیسم جهانی شده باشد.

حال سؤال این است که همه کشورها به یکباره وارد سوسیالیسم می‌شوند و یا تک تک؟

ورود همه کشورها به یکباره به ساختار سوسیالیسم یا خیالپردازی خرده بورژوازی چپ رمانتیک است و یا توطئه‌ای خطرناک جهت ممانعت هر کشور آماده‌ای به ساختار سوسیالیستی.

چرا چنین است؟

زیرا سرمایه‌داری در جهان موزون و یکسان رشد نمی‌کند. رشد سرمایه‌داری حتی در یک کشور نیز نا‌موزون است. مثلا به عللی که ذکر آن در این نوشته نمی‌گنجد، سرمایه‌داری در بلوچستان عقب مانده‌تر از تهران، اصفهان و یا اراک است. یا سرمایه‌داری ایران کاملا متفاوت از سرمایه‌داری در آلمان یا آمریکاست.

لنین در این مورد می‌گوید: «در شرايط سرمايه‌دارى تکامل موزون بنگاههاى مختلف، تراستها، رشته‌هاى صنايع و کشورهاى گوناگون امکانپذير نيست». (لنین – امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری – انتقاد از امپریالیسم)

«رويهمرفته سرمايه‌دارى با سرعتى بمراتب بيش از پيش رشد مييابد، ولى اين رشد نه تنها بطور اعم ناموزن‌تر ميشود، بلکه بطور اخص نيز اين ناموزونى بصورت گنديدگى کشورهايى که از لحاظ ميزان سرمايه از همه نيرومندترند نمودار ميگردد (انگلستان).» (همانجا)

همین قانون اجتناب ناپذیر سرمایه‌داری‌ست که تقسیم و تجدید تقسیم جهان را ممکن می‌سازد. دقیقاً در این پروسه است که برخی از کشورهای سرمایه‌داری به حلقه ضعیف در زنجیره سیستم جهانی سرمایه‌داری امپریالیستی تبدیل می‌شوند.

حلقه ضعیف چیست؟ حلقه ضعیف کشوری است که:

- تضادهای کشورهای امپریالیستی در آن گره خورده و به بالاترین درجه شدت و سبعیت رسیده باشد.

- طبقه کارگر علیه سرمایه‌داری متشکل شده باشد.

- حزب کمونیست در رأس مبارزات پرولتاریا قرار گرفته باشد.

- قدرت سیاسی حاکم در ضعف مفرط نسبت به مبارزات مردم به محوریت پرولتاریا باشد.

با در نظر گرفتن نکات فوق اوضاع کشور ما چگونه است؟

ایران کشوری است سرمایه‌داری، با وسعت بسیار، دارای منابع سرشار زیر زمینی، منابع سرشار انسانی (بیش از ۸۷ میلیون جمعیت، نیروی کار گسترده و تحصیل کرده‌های بسیار)، کوه‌های سربه فلک کشیده و دره‌های عمیق، مناطق سوزان و جنگل‌های بسیار است. این کشور در یکی از مناطق استراتژیک جهان قرار گرفته است. حاکمیت بر آن به نوعی حاکمیت بر بخش وسیعی از خاورمیانه است.

لذا ایران بیش از دویست سال است که مورد نزاع کشورهای سرمایه‌داری سابق و کشورهای امپریالیستی امروزه بوده و هست. امروزه بین چین، آمریکا، روسیه، اروپا و هند بر سر حاکمیت بر ایران جدال سبعانه‌ای درگرفته است. تشدید این نزاع بورژوازی حاکم را می‌لرزاند، در درون آن جناح بندی‌های جدید به وجود می‌آورد و تضادهای درونی آن را به اوج می‌رساند.

تشدید تضاد‌های امپریالیستی بر سر حاکمیت بر ایران آگاهی پرولتاریا را از دشمنان و دوستان خارجی‌اش تکامل می‌دهد و آن را آماده سازمان‌یابی علیه رژیم ایران و دخالت‌های امپریالیست‌های گوناگون در ایران می‌سازد.

امروزه ایران یکی از حلقه‌های ضعیف در زنجیره نظامی امپریالیستی نیست. زیرا

  • تضاد امپریالیستها بر سر ایران به درگیری نظامی آن‌ها نیانجامیده است.
  • حزب کمونیست راستین و سراسری ایران در صحنه حضور ندارد.
  • پرولتاریا آلترناتیو انقلابی خود را نمی‌شناسد.
  • پرولتاریا هنوز برای مبارزه مسلحانه آماده تشکل یابی نیست.
  • پرولتاریا نمی‌تواند برای رسیدن به سوسیالیسم مردم را حول خود متشکل سازد، زیرا مردم یا آن را نمی‌شناسند و یا با آن مسأله دارند.
  • دوستان بین‌المللی انقلاب ایران با وجود مبارزات شدید علیه بورژوازی حاکم در کشور خود، ولی کاملاً متشکل و تحت رهبری سازمان سیاسی کمونیستی خود نیستند.

این‌ها کمبودهائی‌ست که نشان می‌دهند، ایران یک حلقه ضعیف در زنجیره نظام سرمایه‌داری جهانی نیست.

اما این کمبودها می‌توانند در شرایطی خیلی سریع جبران شوند و ایران را به حلقه ضعیف در این سیستم تبدیل سازد.

در این صورت چه باید کرد؟ در اینجا سه نظر وجود دارد:

۱- مردم ما فقط در شرایط دمکراتیک می‌توانند خود را تکامل دهند و سازماندهی کنند. در نتیجه از انقلاب سوسیالیستی دست برداریم و به انقلاب دمکراتیک بسنده کنیم. لنین در این مورد می‌گوید: «توده‌های ستمکش در دمکراتیک‌ترین کشور بورژوائی هم در هر گام با تضاد فاحشی بین برابری ظاهری که "دمکراسی" سرمایه‌داران اعلام می‌دارد و هزاران محدودیت واقعی و حیله‌ و نیرنگ که پرولترها را  به بردگان مزدور بدل می‌نماید، رو به رو هستند. همین تضاد است که چشم توده‌ها را در مورد پوسیدگی و کذب و سالوسی سرمایه‌داران می‌گشاید. همین تضاد است که مبلغین  و مروجین سوسیالیسم آن را در برابر توده‌ها فاش می‌سازند، تا آنان را برای انقلاب حاضر نمایند!»

۲- هر حرکت انقلابی در ایران توسط همه مرتجعین جهان مشترکا سرکوب خواهد شد. باید صبر کنیم ببینیم که آیا همه دنیا یکباره دست به انقلاب سوسیالیستی می‌زند یا نه.

۳- در صورت تبدیل شدن ایران به حلقه ضعیف در نظام سرمایه‌داری جهانی باید در جریان یک انقلاب مسلحانه توده‌ای به رهبری پرولتاریا و حزب آن، بورژوازی حاکم را سرنگون ساخت و ساختمان سوسیالیسم را آغاز کرد.

آیا نیروهای امپریالیستی (همه نیروهای امپریالیستی) قادرند جلوی ساختمان سوسیالیسم را بگیرند و انقلاب ایران را نابود کنند؟

جواب آن یک "نه" بزرگ است. پیش از این که به علل داخلی این "نه" بزرگ بپردازیم، به تجربه بین‌المللی رجوع می‌کنیم.

وسعت نوار غزه (۳۶۰ کیلومتر مربع) به اندازه نیمی از وسعت ایالت هامبورگ (۷۷۵ کیلومتر مربع) است. جمعیت نوار غزه کمی بیش از ۲ میلیون نفر و جمعیت ایالت هامبورگ حدود ۵ میلیون نفر است.

فاشیست‌های اسرائیلی در طی ده‌ها سال سعی کرده‌اند مردمان این منطقه را کوچ دهند یا نابود کنند. درگیری اخیر مردم نوار غزه با اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد. اسرائیل ابتدا از هوا شهرها را یکی یکی بمباران می‌کرد و مناطق مسکونی را نابود می‌نمود. سپس سربازان اسرائیلی وارد منطقه شدند. پشتیبانان اسرائیل و سربازان اسرائیلی، بزرگترین کشورهای امپریالیستی غرب هستند (آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه) دولت اسرائیل نبرد سنگینی را برای محو حماس و نابودی مردم غزه آغاز کرد و تا کنون ادامه دارد.

دولت اسرائیل تا دندان مسلح، متشکل، منسجم و دارای یک سیاست ثابت است. مردمان غزه بخشاً تحت رهبری حماس یعنی یک نیروی مرتجع تروریست و یا سازمان آزادیبخش فلسطین، یک سازمان سازشکار و مرتجع، هستند. آن‌ها برای جنگ هیچ آمادگی نداشتند، بی سلاح هستند. تا کنون بیش از ۳۵ هزار نفر کشته و هزاران دیگر زخمی شده‌اند. شهرها به ویرانه تبدیل گشته است.

با این وجود هنوز اسرائیل حتی به اهداف اولیه خود نرسیده است. هیچگاه هم نخواهد توانست این ملت را با وجود این که رهبران مرتجعی بر آن‌ها حاکم هستند، از پا در آورد.

آمریکا در عراق دولت صدام حسین را سرنگون کرد، بیش از ۷۰۰ هزار از نیروهای مسلح عراق را کشت. بسیاری از مردم غیر مسلح را نابود کرد ولی نتوانست سلطه خود را بر مردم عراق اعمال کند. امروزه غیر از چند پایگاه کوچک در این کشور نیروئی ندارد.

دولت سرمایه‌داری انگلیس در ۱۸۳۹ از نیروهای افغانستانی که تحت رهبری مرتجعین فئودال بودند، شکست خورد.

در نتیجه این موضع که اگر در ایران انقلاب شود نیروهای سیاه آن را در هم می‌کوبند و نابود می‌کنند و ساختمان سوسیالیسم امکان ندارد، متکی بر هیچ فاکتور واقعاً تاریخی نیست و از هراس روشنفکرانه و یا برنامه ضد انقلابی بورژوازی نشأت می‌گیرد.

ایران کشور بزرگی‌ست، با بیابان‌های داغ و نمکزارهای بی انتها، کوه‌های بلند و دره‌های عمیق برای جنگ‌های پارتیزانی و کلاسیک، برای مخفی شدن و ناگهان سربرآوردن، برای پراکنده کردن نیروهای دشمن، خسته و نابود کردن آن‌ها.

ایران دارای جمعیت بالای بیش از ۸۶ میلیون است. پرولتاریای ایران ۱۶ میلیون نفر است. یک ارتش حداقل ۱۶ میلیون نفری در انتظار دشمن داخلی و خارجی خواهد بود.

این کشور دارای منابع عظیم، کشت‌گاه‌های بی انتهاست و می‌تواند برای سال‌های سال در محاصره اقتصادی تحت رهبری انقلابی، پا برجا بماند و ساختمان سوسیالیسم را تکامل دهد.

اکثریت مردم ایران و زحمتکشان آن نمی‌دانند چه ساختار اجتماعی حافظ رفاه و آزادی آنهاست ولی می‌دانند که چه چیزی را نمی‌خواهند و این دانستن پایه مساعدی‌ست که در شرایط مساعد با آلترناتیو رهائی خود آشنا شده و برای آن حاضر به فداکاری شوند.

در شرایط بین‌المللی کنونی، انقلاب ایران تنها و منفرد در مقابل همه نیروهای بین‌المللی قرار نخواهد گرفت. کل طبقه پرولتاریا و مردم آزاده در جهان از آن دفاع خواهند کرد، همان طور که از مردم غزه دفاع کرده و می‌کنند.

گفتیم که کمونیسم (بالاترین مرحله سوسیالیسم) وقتی می‌تواند تحقق یابد که اکثریت مطلق کشورهای جهان وارد فاز اول یعنی سوسیالیسم شده باشند. به علت ناهمگونی سیستم سرمایه‌داری جهانی، کشورها یکی یکی وارد سوسیالیسم خواهند شد و پایگاهی خواهند گردید برای ادامه انقلاب در کشورهای دیگر.

ایران یکی از کشورهای مهم در این زمینه است. تز "عدم امکان ساختمان سوسیالیسم در یک کشور" به طور روشن یا از ترس از امپریالیسم است و یا یک تئوری خائنانه و تسلیم طلبانه.

در شرایط کنونی انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم در ایران ممکن است ولی تا اکثریت کشورها وارد ساختمان سوسیالیسم نگشته‌اند، ساختمان سوسیالیسم در ایران با افت و خیزهای بسیار و درگیری و رنجهای فراوان همراه است.

آیا طبقه کارگر ایران از این مشکلات خواهد ترسید و از زیر بار این مسئولیت شانه خالی خواهد کرد؟

نه. هرگز نه. ولی برخی از روشنفکران خرده بورژوا، خواهند ترسید و شانه خالی خواهند کرد.

نظم کمونیستی

27.1.1403

شیوه تفکر یک خرده بورژوا: غیبت کردن یکی از خصوصیات برجسته یک خرده بورژواست. او قادر است بنشینند و ده‌ها ساعت پشت سر یک نفر بد گوئی کنند ولی اگر کسی پشت سر او کمبودش را بیان کرد، تا ابد در ذهن‌اش از او انتقام می‌گیرد.