تحریف تروتسکیستی رویدادهای تاریخی
نویسنده: علی رسولی
ادامه
بهترین وسیله علیه بوروکراتیسم عبارت از ارتقاء سطح فرهنگی کارگران و دهقانان است. میتوان به بوروکراتیسم در دستگاه دولتی بد گفت و بر آن تاخت، میتوان بوروکراتیسم موجوده در دستگاه در پراتیک ما را رسوا ساخت و به تختههای ننگ و افتضاح کوبید، ولی مادام که تودههای وسیع کارگران به سطح معینی از فرهنگ دسترسی نیابند که در نتیجهی آن امکان و تمایل و قابلیت کنترل دستگاه دولتی از پائین، یعنی با نیروی خود تودههای کارگری پدید آید، بوروکراتیسم هم علیرغم همهی این ها برجای خواهد بود. از این رو تکامل فرهنگی طبقه کارگر و تودههای زحمتکش دهقان.... مقدم بر هر چیز از لحاظ تحصیل ورزیدگی و قابلیت برای شرکت در امر اداری کشور، اهرم اساسی بهبود دستگاه دولتی و هر دستگاه دیگری است». دیدیم که تشکیل فراکسیون در کنگره دهم با ابتکار لنین، ممنوع اعلام شد و لیکن تروتسکی، هیچگاه از این اقدام ضد حزبی خود دست برنداشت. زمانی که کمیته مرکزی پس از مرگ لنین به این تخریب در درون حزب پی برد، تروتسکی چون همیشه برای فریب تودهها، دست به حاشا زد و در ۲۶ ماه مه ۱۹۲۴ در کنگره سیزده بیان داشت: «این بحث که من موافق تشکیل گروهها بودم، صحیح نیست.... من هیچ گاه به آزادی گروهها در درون حزب معتقد نبودهام و اکنون هم به آن معتقد نیستم، چون در شرایط تاریخی حاضر، گروهها نام دیگری برای جناحها میباشند.... من هیچ گاه به این امر که تشکیل گروهها آزاد، اما تشکیل جناحها غیر مجازند، اعتقاد نداشته و هیچ کجا چنین چیزی نگفتهام. برعکس هر گاه فرصت بحث برایم پیش آمد، کراراً گفتهام که قائل شدن وجه تمایز بین گروهها و جناحها مجاز نیست». تروتسکی دروغ گفت و باز فریب را در نظر داشت. او نام گروه و جناح و فراکسیون را به اپوزیسیون تغییرداد. در زمانی که از شوروی اخراج شد، ضرورتی نداشت بر اقدام ضد حزبی خود در برابر کمیته مرکزی حزب و نمایندگان کنگره پرده پوشد. برعکس او می خواست به دیگران نشان دهد که دارای قدرتی فزون در شوروی بوده و گویا اختیار هر کاری را داشته است. این هم اقرار او در “زندگی من” راجع به زمان پیش از اقدام به تظاهرات ضد حزبی در ۱۹۲۷: «به زودی عیان شد که ما به عنوان فراکسیون، به راستی قویترشده بودیم». منطق ماکیاولیستی او حکم میکند که به حزب و تودههای اتحاد جماهیر شوروی دروغ بگوید و مخفیانه در پی براندازی سوسیالیسم باشد.
خانم روت فیشر، زمانی یک کمونیست سرشناس آلمانی و در سالهای 24 ـ 1922 عضو هیأت رئیسه کمینترن بود. او به تروتسکی گرایش پیدا کرد و در اقدامات خرابکارنه او نقش داشت. روت فیشر به هنگام حاکمیت نازیها به آمریکا رفت و تا اواخر دههی سی با تروتسکیستها همکاری داشت، سپس از تروتسکی برید، به موضع علنی ضد کمونیستی درغلطید و حتی در کمیسیون تفتیش عقاید کمونیستهای آمریکائی شرکت کرد. او در کتاب “خاطرات” خود یاد آورمی شود که در سال ۱۹۲۶ در شوروی بوده و در سازماندهی “مقاومت” علیه “رژیم مستبد” شرکت داشته است. او از برنامه ریزی یک “کودتا” سخن میگوید و مینویسد که «رهبران بلوک رفته رفته به مشخص کردن گامهای آخر میپرداختند» و درباره یک نشست فراکسیون تروتسکی گزارش میدهد: «این نشست عمدتاً در مورد مسائل تکنیکی بود که میبایست بین دو رهبر یعنی تروتسکی و لاشه یوویچ حل میشد. از آن جایی که لاشه یوویچ در مقام دومین فرمانده ارتش سرخ، هنوز دارای موقعیت رسمی و قانونی بهتری بود، موظف شد طرح اقدامات نظامی علیه استالین را آماده کند». برنامه کودتا تنها در سطح گفتگو باقی ماند و اجرا نشد، ولی برگزاری جلسات مخفیانه ضد حزبی ادامه داشت. در کتاب “زندگی من” تروتسکی با غرور تمام به این اقدام ضد حزبی خود چنین اشاره میکند: «در حزب این تمایل بیدار شده بود که صدای مخالفان شنیده شود. این کار فقط از طریق غیر قانونی ممکن بود. در بسیاری از نقاط و مسکو، جلساتی سری از کارگران زن و مرد و دانشجویان تشکیل میشد که در آنها از بیست تا دویست نفر برای شنیدن سخنان نمایندهای از مخالفان شرکت میکردند. من در اثنای روز به دو، سه و گاهی چهار جلسه از این نوع میرفتم». روشن است که این جلسات برای طرح ریزی یک توطئه بود و نه برای توضیح مواضع سیاسی مخالفین حزبی. امکان توضیح نظرسیاسی تروتسکی و دیگران همیشه وجود داشت. تروتسکی و زینویف نظرات خود را در نشریات مینوشتند و حتی در همان سال نظر مشترک آنها در حزب به بحث عمومی نهاده شد که تنها چهار هزارنفر به آن رأی دادند.
در همان زمان، نظر کمیته مرکزی ۷۲۴ هزار رأی آورد. یک جمع کمتر از یک درصد تلاش داشت نظر خود را به بیش از ۹۹ درصد تحمیل کند و از این رو به برگزاری جلسات مخفی ضد حزبی اقدام میکرد. این جلسات که عمدتاً با شرکت ایادی سفیدها، منشویکها و سایر عناصر ضد کمونیست تشکیل میشد، وظیفه یک شورش عمومی را داشت. تروتسکی که از امکان قدرتگیری در حزب نا امید شده بود، برنامه شورش را میریخت. روز مناسب، دهمین سالگرد انقلاب تشخیص داده شد، و با این تصور باطل که کارگران شرکت کننده در راه پیمائی، هم زبان و همراه با تروتسکی خواهند شد. هنگامی که چند صد نفر ضد کمونیست، اعلامیههائی را که در چاپخانهی سفیدها چاپ شده بود، پخش میکردند، توسط تودههای کارگری وفادار به شوراها دستگیر و به مقامات امنیتی تحویل داده شدند. تروتسکی دچار توهم شده بود و میپنداشت که کارگران مسکو و لنینگراد و سایرمناطق به توطئهی او پاسخ مثبت خواهند داد، ارتش به یاری او خواهد شتافت، بر اریکه قدرت خواهد نشست و به قولهائی که به سازمان جاسوسی آلمان داده است، عهد وفا خواهد کرد.
قول و قرارهای تروتسکی با آلمان و سایرکشورهای امپریالیستی پس از تبعید او از شوروی شروع نشد. بنا بر اعتراف دستیاران او در دادگاهها، این همکاریهای متقابل از سالیانی پیش، آغاز شده بود. در اوائل ۱۹۲۲ یکی ا ز دوستان قدیمی تروتسکی بنام نیکلای کرستینسکی با سمت سفیر شوروی وارد آلمان شد. او در مدت اقامت در برلین با ژنرال هانس فون زکت آشنا شد. ژنرال آلمانی در یک ملاقات به کرستینسکی فهماند که دولت آلمان به همکاری با اپوزیسیون تروتسکی در شوروی تمایل دارد. کرستینسکی بنا بر اعتراف خود، در سفر به مسکو، آن گفتهی ژنرال آلمانی را با تروتسکی درمیان میگذارد. تروتسکی موافق ارتباط مخفیانه با آلمان و دریافت کمکهای مالی میشود. نتیجه از این قرار است: «من موضوع را برای ژنرال زکت تعریف کردم و مبلغ ۲۵۰ هزار مارک طلا را پیشنهاد نمودم. ژنرال زکت پس از مشاورت با همکار خود، رئیس ستاد ارتش، هازه، در اساس با پیشنهاد من موافقت کرد و در ازای آن از ما خواست که اطلاعات مهم نظامی با مضمون محرمانه ـ نه به صورت دائمی ـ از طریق من یا تروتسکی در مسکو در اختیار او گذاشته شود. در ضمن جهت گرفتن ویزا برای افرادی که آنها میخواستند به عنوان جاسوس به روسیه بفرستند، از ما تقاضای کمک کرد. این پیشنهاد ژنرال زکت مورد قبول واقع شد و در سال 1923 پیمان منعقده میان ما به عمل درآمد» (از اعترافات کرستینسکی در دادگاه مسکو). تروتسکی در بهار 1926 تحت عنوان معالجه پزشکی، عازم برلین شد. تروتسکی در این مورد در “زندگی من” مینویسد: «مسأله مسافرت به خارجه در دفتر سیاسی مورد گفتگو قرار گرفت. دفتر سیاسی تصمیمی گرفت به این محتوی: طبق اطلاعاتی که دفتر سیاسی در دست دارد و بنابه مجموعهی موقعیت سیاسی، مسافرت من بی نهایت خطرناک است، ولی تصمیم نهائی را به خود من واگذار میکند.... بی شک دفتر سیاسی ابا داشت که، در صورتی که در خارجه حادثهای برای من رخ دهد، در برابر حزب از این بابت مسئولیتی بپذیرد....
ادامه دارد